توارث و طبع در طب جدید و قدیم

توارث و طبع در طب جدید و قدیم

نویسنده: جمشید خدادادی

ژن ها، توارث را از والدین به فرزندان کنترل می کنند، اما بیشتر مردم متوجه نیستند که همین ژن ها تولید مثل و اعمال روزانه ی تمام سلول ها را تحت کنترل خود دارند. ژن که نوعی اسید نوکلئیک موسوم به اسید دزوکسی ریبونوکلئیک ( DNA) است، تشکیل یک اسید نوکلئیک دیگر موسوم به اسید ریبونوکلئیک (RNA) را به طور خودکار کنترل می کند.
اسید ریبونوکلئیک در سراسر سلول منتشر شده و تشکیل پروتئین های مختلف را کنترل می کند، برخی از این پروتئین ها، پروتئین های ساختمانی اند که همراه با لیپیدها و کربوهیدارت های ارگان های داخل سلول را می سازند، اما اکثریت پروتئین ها را آنزیم هایی تشکیل می دهند که واکنش های مختلف شیمیایی را در داخل سلول کاتالیز می کنند. آنزیم ها موجب پیشبرد تمام واکنش های اکسیداتیوِ تأمین کننده ی انرژی برای سلول می شوند و هم چنین سنتز مواد شیمیایی مختلف از قبیل لیپیدها، گلیکوژن، آدنوزین تری فسفات و… را سرعت می بخشند.
حدود30/000 ژن فعال در سلول انسانی وجود دارد که می تواند 30/000 هزار نوع پروتئین را در سلول های مختلف تشکیل دهد. تعداد زیادی از ژن ها در حالی که از انتها به یکدیگر چسبیده اند، در ملکول های مارپیچی دو رشته ای دراز DNA با وزن ملکولی میلیونی یا حتی بیلیونی قرار گرفته اند. این ملکول از چندین ترکیب شیمیایی ساده درست شده که بیان خواهد شد.

قطعات ساختمانی پایه ی DNA:
ترکیبات شیمیایی پایه که در تشکیل DNA دخالت دارند، عبارتند از: اسید فسفریک، قندی موسوم به دزکسی ریبوز و چهار باز ازتی ( دو پورین به اسامی آدنین و گوانین و دو پیریمیدین به اسامی تیمین و سیتوزین). اسید فسفریک و دزکسی ریبوز دو رشته ی مارپیچی DNA را تشکیل می دهند و بازها در بین این رشته ها قرار می گیرند و آن ها را به یکدیگر متصل می کنند.

نوکلئوتیدها:
مرحله ی اول در تشکیل DNA ترکیب یک ملکول اسید فسفریک، یک ملکول دز کسی ریبوز و یکی از چهار باز ازتی برای تولید یک نوکلئوتید است، این چهار باز ازتی عبارتند از: اسید دزوکسی آدنیلیک، اسید دزوکسی تیمیدیلیک، اسید دزوکسی گوانیلیک و اسید دزوکسی سیتیدیلیک. باید توجه داشت که آدنین که یک باز پورینی است، همیشه به تیمین که یک باز پیریمیدینی است؛ متصل می شود. گوانین هم که یک باز پورینی است؛ همیشه به سیتوزین که یک باز پیریمیدینی است، متصل می گردد.

کروموزم ها و تکثیر آن ها (1)
مارپیچ ها اسید دزکسی ربیو نوکلئیکی هسته درکروموزم ها مجتمع شده اند. سلول انسان محتوی 46 کروموزم است که به صورت 23 جفت مرتب گردیده اند. روندی که سلول توسط آن به دو سلول جدید تقسیم می شود موسوم به میتوز است.

میتوز:
همین که ژن ها تقسیم شدند و هر کروموزم نیز تقسیم شد، دو کروموزم جدید تشکیل می شود که هر یک از آن ها در این حالت کروماتید نامیده می شوند. مطالب مذکور بسیار خلاصه بود و هدف، بیان ( طبع ) است که از نظر پزشکی ارثی است و به شرایط محیطی، تغذیه، جنس و نژاد بستگی دارد. در واقع،طبع هر شخصی ارثی است و آن را از پدر و مادر به ارث می برد و تا آخر عمر نمی توان در آن دخل و تصرف کرد، ولی امروزه علم جدید پزشکی آن را ساختار ژنتیکی می نامد که بر اساس آن هر فردی خصوصیات خاص خود را دارد و با دیگران متفاوت است.
به عنوان مثال، شخصی که در اروپا به دنیا آمده است و در آن جا زندگی می کند، دارای خصوصیات خاصی از قبیل آبی بودن چشم، بور بودن مو، سفید بودن پوست یا بلندی قد و مانند آن هاست، اما فردی که در شاخ آفریقا متولد شده است، با شخص اروپایی از نظر آب و هوا، شرایط محیطی و نوع تغذیه و آداب و سنن نیز کاملاً متفاوت است. حال اگر جای این دو نفر را با هم عوض کنیم، هر دو دچار مشکل و سختی خواهند شد و در نهایت بیماری به سراغ آن ها خواهد آمد؛ زیرا این دو فرد از هر نظر، حتی از نظر مصرف مواد غذایی، کیفیت طبخ و رفتار و کردار با هم متفاوت اند.
« از نظر طب قدیم و مدرن در بدن انسان، قانونی به نام تعادل اسید و باز حاکم است. هم چنین اندام هایی در بدن هر شخصی وجود دارد که این اندام ها عبارتند از: ریه و کلیه ها که در تعادل اسید و باز نقش عمده ای دارند.» (2)
چنان که گفته شد طبع ژنتیکی است و از پدر و مادر به فرزند منتقل می شود و به شرایط محیطی، جغرافیایی، تغذیه و آب و هوا بستگی دارد. نتیجه ی حاصل این است که در مجموع، بدن انسان گرایش به حالت اسیدی یا قلیایی دارد. البته، اندام های ریه و کلیه در کنترل حالت های اسیدی و بازی نقش عمده ای دارند، ولی بدن شخص به یکی از این حالت ها گرایش پیدا می کند که به اعتقاد نگارنده حالت های اسیدی را طبع سرد و حالت های قلیایی را طبع گرم می گویند.

توجه:
طب قدیم بر مبنای قانون گرم و سرد استوار است.

کلید:
در طب قدیم دو اصطلاح داریم، به نام طبع و مزاج که طبع ارثی و ژنتیکی، ولی مزاج ( تعادل یا عدم تعادل، اخلاط اربعه ) عارضی است. عموماً طبع ثابت و مزاج متغیر است. در پزشکی جدید نیز سلامت انسان بر تعادل اسید و باز استوار است، بنابراین پایه و اساس پزشکی امروز همان طب قدیم است.

طبع در علم پزشکی روز
چنان که گفتیم، طبع هر شخصی به تعادل اسید و باز بستگی دارد و متأسفانه در علم پزشکی روز از این قوانین جالب فقط در سه مورد استفاده می شود و جز این سه مورد معمولاً استفاده ی دیگری ندارد:
1. اگر بیمار بد حال در ICU باشد، گازهای خون و املاح و مواد آن و حالت اسیدی و بازی آن را دقیقاً اندازه گیری و کنترل می کنند که این یک موضوع مهم و حیاتی است و حتماً باید دقیقاً کنترل شود. در حقیقت اندازه گیری این مواد، آگاهی لازم را به پزشک متخصص می دهد و او می تواند تشخیص دهد که بیماری اکنون چه وضعیتی دارد و در آینده ی نزدیک چه وضعی خواهد داشت؛ پس یکی از موارد استفاده از این قوانین، در حالت ا ضطراری و ICU است.
2. بیمارانی که در حال دیالیزند، از این آزمایش ها بهره مند می شوند و باید دقیقاً همه ی این امور در مورد آن ها اندازه گیری شود تا پزشک متخصص از وضعیت بیمار دیالیزی آگاه شود.
3. در بیمارانی که به علت دفع آب، الکترولیت ها و املاح در اثر انواع اسهال و استفراغ، دچار عدم تعادل یونی و مایعات بدن شده اند، آزمایش های مورد نظر در مورد آن ها انجام می شود تا اطلاعات لازم را به پزشک بدهد. معمولاً به جز این سه مورد، از این قانون درعلم پزشکی روز استفاده دیگری نمی کنند. در حالی که به نظر بنده، در طب قدیم همیشه و درهمه حال از این قانون استفاده می کنند. دلایلی که بر اساس پزشکی روز می توان در مزاج بیان کرد، به شرح زیر است:

میزان متابولیسم: (3)
متابولیسم بدن به معنی تمامی واکنش های شیمیایی در تمام سلول های بدن است و میزان متابولیسم بر حسب میزان آزاد شدن انرژی در جریان واکنش های شیمیایی بیان می شود. قسمت زیادی از انرژی مواد غذایی به صورت حرارت در می آید، به طور متوسط حدود 35 درصد انرژی مواد غذایی در جریان تشکیل آدنوزین تری فسفات به حرارت تبدیل می شود.
هنگام انتقال انرژی از آدنوزین تری فسفات به سیستم های عملی سلول ها، باز هم انرژی بیشتری به حرارت تبدیل می شود، بنابراین در بهترین شرایط چیزی بیش از 27 درصد تمامی انرژی مواد غذایی به وسیله سیستم های عملی سلول ها به مصرف نمی رسد و حدود 73 درصد بقیه به حرارت تبدیل می شود.

عوامل مؤثر بر میزان متابولیسم
عواملی که فعالیت شیمیایی در سلول ها را افزایش می دهند، میزان متابولیسم را نیز زیاد می کنند. پاره ای از این عوامل شامل فعالیت عضلانی، سن، هورمون تیروئید، تحریک سمپاتیک، هورمون جنسی مردانه، هورمون رشد، تب، شرایط اقلیمی، خواب و سوء تغذیه اند.

1. فعالیت عضلانی:
می تواند تولید کلی حرارت در بدن را برای چند ثانیه تا حدود 50 برابر طبیعی یا به طور موقت برای چندین دقیقه تا حدود 20 برابر طبیعی در یک ورزشکار تعلیم یافته افزایش دهد که نمودار افزایشی به میزان 2000 درصد طبیعی در میزان متابولیسم است.

2. سن:
میزان متابولیسم کودک به نسبت جثه اش تقریباً دو برابر یک شخص مسن است. کاهش میزان متابولیسم هم در مردان و هم در زنان از زمان تولد تا سنین پیری دیده می شود. زیاد بودن میزان متابولیسم در کودک ناشی از سرعت زیاد واکنش های سلولی است.

3. هورمون تیروئید:
زمانی که غده ی تیروئید حداکثر تیروکسین را ترشح می کند، میزان متابولیسم گاهی 50 تا 100 درصد از حد طبیعی بالاتر می رود. هم چنین فقدان ترشح تیروئید میزان متابولیسم را به 40 تا 60 درصد مقدار طبیعی کاهش می دهد.

4. تحریک سمپاتیک:
با تحریک سیستم عصبی سمپاتیک، نوراپینفرین و اپینفرین آزاد می شوند که میزان متابولیسم بسیاری از بافت های بدن را افزایش می دهد.

5. هورمون جنسی مردانه:
این هورمون میزان متابولیسم پایه را حدود 10 تا 15 درصد افزایش می دهد.

6. هورمون رشد:
این هورمون میزان متابولیسم را در نتیجه ی تحریک مستقیم متابولیسم سلولی 15 تا 20 درصد افزایش می دهد.

7. تب:
میزان متابولیسم را افزایش می دهد، چون باعث بالا رفتن سرعت واکنش های شیمیایی سلولی می شود.

8. شرایط اقلیمی:
میزان متابولیسم در افرادی که در مناطق استوایی زندگی می کنند 10 تا 20 درصد پایین تر از مناطق قطبی است.

9. خواب:
هنگام خواب میزان متابولیسم 10 تا 15 درصد از حد طبیعی کمتر می شود؛ زیرا در خواب تونوس ماهیچه ای کاهش می یابد و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کم می شود.

10. سوء تغذیه:
به مدت طولانی غالباً میزان متابولیسم را 20 تا 30 درصد کاهش می دهد.

میزان متابولیسم پایه (4)
به عنوان روشی برای مقایسه ی میزان متابولیسم در افراد مختلف به کار می رود. این روش برای اندازه گیری فعالیت ذاتی بافت ها به طور مستقل از فعالیت عضلانی و سایر عوامل خارجی که مقایسه ی میزان متابولیسم را در افراد مختلف غیر ممکن می سازد، بسیار مهم است.

شرایط پایه:
میزان متابولیسم پایه به معنی میزان مصرف انرژی در بدن هنگام استراحت مطلق، اما در حال بیداری است. رعایت شرایط پایه ی زیر برای اندازه گیری میزان متابولیسم پایه ضروری است.
1. شخص نباید قبل از 12 ساعت مانده به انجام آزمایش، غذا خورده باشد.
2. میزان متابولیسم پایه بعد از یک خواب شبانه ی راحت اندازه گیری می شود.
3. هیچ گونه فعالیت شدیدی حداقل از یک ساعت پیش از آزمایش نباید انجام شود.
4. همه ی عوامل روانی و بدنی که موجب هیجان می شوند، باید حذف گردند.
5. درجه ی حرارت محیط باید مناسب و بین 20 تا 27 درجه ی سانتیگراد باشد.
6. هیچ گونه فعالیت بدنی در طول انجام آزمایش، مجاز نیست.
برای اندازه گیری از دستگاه مخصوص استفاده می شود، این دستگاه مقدار اکسیژن مصرفی را اندازه گیری می کند، سپس میزان متابولیسم پایه را بر حسب کالری در ساعت محاسبه می کنند. این مقدار برای مردان در ساعت 60 کالری و برای زنان 53 کالری بزرگ است. میزان متابولیسم پایه به جثه افراد نیز بستگی دارد.

درجه ی حرارت بدن انسان
درجه ی حرارت طبیعی بدن یک انسان تقریباً درمحدوده ای بین 36 تا 37/5 درجه ی سانتیگراد است. در صورتی که درجه ی حرارت در رکتوم اندازه گیری شود، مقادیر به دست آمده حدود 0/6 درجه ی سانتیگراد از درجه حرارت دهان بیشتر است. درجه ی حرارت متوسط طبیعی هنگام اندازه گیری از راه دهان معمولاً 36/7 تا 37 درجه ی سانتیگراد و هنگام اندازه گیری از راه مقعد حدود 0/6 درجه سانتیگراد بیشتر است.
درجه ی حرارت بدن تا حدودی با فعالیت عضلانی و تغییرات شدید درجه ی حرارت محیط تغییر می کند، زیرا مکانیزم های تنظیم کننده ی درجه حرارت صد در صد مؤثر نیستند. هنگامی که حرارت بیش از حدی بر اثر فعالیت عضلانی شدید در بدن تولید می شود، درجه ی حرارت مقعد می تواند به 38/3 تا 40 درجه ی سانتیگراد برسد. از طرف دیگر هنگامی که بدن در معرض سرمای بسیار شدید قرار گیرد، درجه ی حرارت مقعد می تواند از 36/7 درجه ی سانتیگراد کمتر شود.

تولید حرارت:
در بدن یکی از فرآورده های جانبیِ اصلی متابولیسم پایه است. مهم ترین عوامل تعیین کننده ی میزان تولید حرارت عبارتند از:
1. میزان متابولیسم پایه ی تمام سلول های بدن،
2. مقدار اضافی متابولیسم ناشی از فعالیت های عضلانی؛ 3. متابولیسم اضافی ناشی از اثر تیروکسین روی سلول ها؛ 4. متابولیسم اضافی ناشی از اثر اپینفرین، نوراپینفرین و تحریک عصب سمپاتیک؛ 5. متابولیسم اضافی ناشی از افزایش درجه ی حرارت خود سلول های بدن.

نتیجه گیری:
از مطالب فوق در می یابیم که هیچ فردی در روی زمین از نظر ساختار ژنتیکی یکسان نیست و در مجموع طب قدیم انسان ها را بر مبنای طبع و مزاج بررسی می کند. این امر علمی تر و منطقی تر است تا طب جدید.
اگر بخواهیم ازنظر علم پزشکی روز دقیقاً بیان کنیم که مزاج تر و خشک چیست، باید به املاح سدیم و پتاسیم اشاره و نحوه ی کار کرد پمپ های سدیم و پتاسیم را بیان کنیم. این دو املاح از املاح مفید و ضروری بدن آدمی اند که همیشه باید به حالت تعادل وجود داشته باشند.
عموماً در بیماری هایی مانند اسهال و استفراغ بیمار دچار کمبود املاح می شود و وضع خطرناکی پیدا می کند؛ زیرا املاح به سرعت دفع می شوند.
علاوه بر این مسئله، بدن افراد مختلف واقعاً با یکدیگر متفاوت است و هر شخصی ویژگی های خاص خودش را دارد، ولی از کجا می توان تشخیص داد که مزاجی تر یا خشک است؟ این امر به ساختار بدن شخص و غذایی که می خورد، بستگی دارد.
به نظر نگارنده اگر شخص مواد سدیم دار بیشتر استفاده کند، مایعات در بافت ها تجمع می یابد و او دچار سستی و بی حالی می شود و ممکن است فشارخون وی بالا رود، ولی افرادی که بیشتر از مواد پتاسیم دار استفاده می کنند، این نوع تغذیه مزید بر علت شده و شخص دچار خشکی پوست و اندام می شود؛ زیرا مایعات بدن به سرعت دفع می شوند.

کلید:
طبع و مزاج هر شخص به نوع تغذیه، شرایط آب و هوایی، آداب و سنن، شرایط اقلیمی و عادت های او بستگی دارد. بدن انسان مجموعه ای از تضادهاست که خداوند تبارک و تعالی همه را در یک پدیده به نام بدن انسان جمع کرده است. تمام انسان های دنیا به سه گروه دارای طبع سرد، طبع گرم و طبع معتدل تقسیم می شوند.

توجه:
1. می توان با انتخاب صحیح غذا از نامتعادل شدن مزاج پیشگیری کرد.
2. با شناخت طبع و مزاج می توان سلامتی را حفظ کرد.
3. با آگاهی از طبع و مزاج خود، غذاها و فصل ها و با هماهنگی این سه طبع و مزاج از سلامتی کامل بهره مند شد.
4. با در نظر گرفتن متابولیسم پایه نمی توان درست قضاوت کرد.
5. یکی از علت های مهم، در پزشکی روز اختلاف فاحش متابولیسم پایه است که انسان ها نسبت به هم دارند و نمی توان بر مبنای این اصل تصمیم گرفت.
6. در طب قدیم همه ی انسان های روی زمین با هم متفاوت اند.
7. در طب قدیم تشخیص و درمان بر مبنای طبع و مزاج بیمار است.
8. برای رسیدن به نتیجه ی بهتر باید به طبع و مزاج شخص، غذا و فصل توجه کرد.
9. با در نظر گرفتن شرایط اقلیمی و آب و هوایی، در باره ی نوع تغذیه و حتی آداب و سنن شخص می توان درست قضاوت کرد.
10. افراد درمانگر بهتر است به مسائل بیان شده اشراف کامل داشته باشند تا در تشخیص و درمان موفق باشند.
در طب قدیم تعادل اخلاط اربعه ( صفرا، خون و بلغم و سودا ) را تعادل مزاج می گفتند. در علم پزشکی روز هم دقیقاً چنین نظری وجود دارد، اگر این فاکتورها ( خون، صفرا و سدیم و گلبول های سفید ) به حالت تعادل باشد، شخص سالم و تندرست است. به عنوان مثال اگر صفرا میزان طبیعی خود را حفظ کند: یعنی:
بیلیروبین مستقیم + بیلیروبین غیر مستقیم+ بیلیروبین تویتال، هموگلوبین و گلبول های قرمز میزان طبیعی خود را دارا باشند، در مجموع گلبول های سفید برابر با 100 باشد و رسوب خون (ESR) نیز به حالت نرمال باشد، چنین شخصی از سلامت کامل برخوردار است. اگر دقیق بنگریم، در می یابیم که نحوه ی بیان متفاوت، اما نتیجه برابر است.

پی‌نوشت‌:

1. فیزیولوژی گایتون، ج1، ص 62.
2. همان، ج2، ص 715.
3. همان، ج3، ص 1719.
4. همان، ص 1726.
منبع مقاله :
خدادادی، جمشید؛ (1391)، خلاصه ی کلید ورود به طب قدیم، تهران: مؤسسه نشر شهر، چاپ چهارم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید