دو اشتباه بزرگ در روابط زن و مرد

دو اشتباه بزرگ در روابط زن و مرد

زنان اگر به طبیعت مردان توجه نکنند، ممکن است به آسانی ندانسته و ناخواسته به همسرانشان توهین کنند.
رویهمرفته وقتی زنی بدون درخواست مرد بخواهد به او کمک کند، نمی داند اقدامش چه تاثیر سویی بر روحیه مرد می گذارد. گرچه زن حسن نیت دارد، پیشنهادش را توهین قلمداد می کنند و اسباب رنجش می شود. در این زمان ممکن است واکنش مرد شدید باشد ، به ویژه اگر احساس کند که از او چونان کودکی کم سال انتقاد شده است. برای بسیاری از مردها مهم است که ثابت کنند می توانند به هدفشان برسند، حتی اگر این هدف رانندگی به سمت یک رستوران یا مهمانی باشد.اتفاقاً مردها نسبت به امور جزیی حساسیت بیشتری نشان می دهند و توجیه آنها این است: ” اگر زنم نتواند در کار بی اهمیتی مانند پیدا کردن نشانی رستوران به من اطمینان کند، چگونه ممکن است در کارهای مهمتر روی من حساب کند؟ “
مردها در کارهایی مانند انجام کارهای مکانیکی، رسیدن به نشانی مورد نظر، یا حل مسایل خود را متخصص می دانند. در این زمان تنها خواسته مرد این است که همسرش سکوت اختیار کند و به جای انتقاد یا راهنمایی تلاش او را بپذیرد.

آموختن گوش دادن
به همین شکل اگر مردی نداند که زن چه تفاوتهایی با او دارد، وقتی قصد کمک به او را دارد بر دشواری شرایط می افزاید. مردها باید به خاطر داشته باشند که زنها هنگام صحبت درباره مسایل موجود قصد نزدیک شدن دارند و لزوماً مترصد یافتن راه حل نیستند.
بنابراین چه بسیار اتفاق می افتد که زنی صرفاً می خواهد احساسش را درباره روزی که پشت سر گذاشته بیان کند و شوهرش به گمان اینکه او قصد کمک دارد سخنش را قطع می کند تا راه حلهایی برای مشکلات او ارائه دهد و چون زن ناراحت می شود در حیرت می ماند که او را چه می شود.
اکنون اگر موافقید دو اشتباه بزرگ و در عین حال متداول در روابط زناشویی را جمع بندی کنیم:
1- 1- وقتی مرد در لباس آقای همه چیزدان ظاهر می شود، سعی دارد با ارائه راه حل احساس زن را تغییر دهد.
2- 2- زن نیز با تبدیل شدن به کمیته اصلاح خانواده و با انتقاد کردن و توجیه های ناخواسته سعی بر تغییر رفتار مرد دارد.

دفاع از آقای همه چیزدان و کمیته اصلاح خانواده
با اشاره به این دو اشتباه عمده منظورم این نیست که آقای همه چیزدان صد در صد خطاکار است و یا کمیته اصلاح خانواده به کلی بی اعتبار و بی فایده است. معتقدم که اینها از ویژگیهای بسیار مثبت زنان و مردان هستند و اشکال تنها بر زمان و روش کار است.
زن در صورتی از توصیه های مرد احساس رضایت می کند که آن را در زمان ناراحتی اش نشنود. مردها باید در نظر داشته باشند که وقتی زنها ناراحت به نظر می رسند و درباره مسایل و مشکلاتشان حرف می زنند، زمان مناسبی برای راهنمایی کردن آنها نیست. زن در این شرایط بیش از هر چیز می خواهد شوهرش به سخنان او گوش بدهد. اینگونه به تدریج حال زن بهتر می شود . زن در شرایط ناراحتی نیازی به توصیه و راهنمایی ندارد.
از سوی دیگر مرد هم از کمیته اصلاح مشکلات خانوادگی لذت می برد به شرط آنکه خود متقاضی آن شود. زنها باید به خاطر داشته باشند که انتقاد از مردها و یا دادن توصیه های ناخواسته به آنها، آنان را در شرایط احساسی بدی قرار می دهد. مرد احساس می کند که موجودی دوست نداشتنی است و تحت کنترل قرار گرفته است. اگر قرار باشد مرد از اشتباهاتش پند بگیرد، به پذیرش زن بیش از توصیه های او احتیاج دارد. وقتی مرد احساس کند که زن نمی خواهد او را اصلاح کند به احتمال زیاد متقاضی توصیه و راهنمایی او خواهد بود.با درک این تفاوتها بهتر می توانیم به حساسیتهای همسرمان احترام بگذاریم و حمایتگر باشیم. افزوده بر این به این نتیجه می رسیم که وقتی همسرمان در برابر ما مقاومت می کند، احتمالاً دلیلش این است که در انتخاب زمان و روش خود اشتباه کرده ایم.

وقتی زن در برابر راه حلهای مرد مقاومت می کند
وقتی زن در برابر راه حلهای زن مقاومت می کند، مرد احساس می کند که صلاحیت او مورد تردید قرار گرفته است. در نتیجه احساس می کند که مورد اعتماد نیست و کسی از او قدردانی نمی کند. در این شرایط تمایل گوش دادن او به مقدار زیاد تخفیف پیدا می کند.
وقتی مردی با پیشنهادهای همسرش مخالفت می کند، زن احساس می کند که شوهرش نسبت به او بی توجه شده و بهای لازم را به او نمی دهد. احساس می کند که به نیازهایش اعتنا نمی شود. در نتیجه احساس می کند که مورد حمایت نیست و دیگر به شوهرش اعتماد نمی کند.
در این مواقع اگر زن توجه داشته باشد، می تواند به درستی مقاومت شوهرش را درک کند. ممکن است به این نتیجه برسد که او توصیه یا انتقادی ناخواسته کرده، به جای توجه به نیازهای او اطلاعات ارائه می دهد و درخواست می کند.

مردان به غار خود فرو می روند و زنان حرف می زنند
یکی از تفاوتهای عمده زن و مرد طرز کنار آمدن آنان با استرس است. مردان بیش از پیش در خود فرو می روند و زنان به طور فزاینده ای درگیری احساسی پیدا می کنند. در این مواقع زن و مرد برای رسیدن به احساس بهتر نیازی پیدا می کند و حال آنکه زن در صورتی حالش بهتر می شود که درباره مساله موجود حرف بزند. درک نکردن این تفاوتها اصطحکاکی غیرضروری در روابط زناشویی ایجاد می کند.

کنار آمدن با استرس
وقتی یک مرد ناراحت می شود هرگز درباره موضوعی که او را ناراحت کرده حرف نمی زند. و هرگز ناراحتی خود را با یک مرد دیگر در میان نمی گذارد مگر اینکه کمک دوست او برای حل مساله ضروری باشد. به جای آن سکوت اختیار می کند و به غار خود پناه می برد تا به مساله خود بیندیشد و آنقدر تلاش می کند تا راه حلی بیابد. وقتی این راه حل را یافت احساس بهتری پیدا می کند و از غار خود بیرون می آید.
اگر راه حلی نیابد، اقدامی صورت می دهد که مسایلش را فراموش کند. مثلاً اخبار روزنامه ها را می خواند و یا ورزش می کند. مرد با آزاد کردن ذهن خود از مسایل روز به تدریج احساس ارامش می کند. اگر استرس او با راستی شدید باشد به اقداماتی از قبیل شرکت در مسابقه رانندگی، شرکت در یک مسابقه ورزشی یا کوهنوردی روی می آورد.
وقتی یک زن ناراحت می شود یا تحت تاثیر کارهای روزانه زیر فشار قرار می گیرد. برای رسیدن به احساس بهتر مترصد یافتن کسی می شود که به او اعتماد کند و بعد به تفصیل درباره فعالیتهای آن روزش با او حرف می زند. وقتی زنها مسایل خود را با دیگران در میان می گذارند ناگهان احساس بهتری پیدا می کنند. این روش یک زن برای کنار آمدن با استرس است.
در میان زنان ، در میان گذاشتن مسایل با دیگران نشانه عشق و مهر و محبت و اعتماد و اطمینان است و هرگز اقدامی تحمیلی به حساب نمی آید. زنان از داشتن مساله ناراحت می شوند. حالت روانی آنها با داشتن شایستگی بی رابطه است و بیشتر به داشتن روابط عاشقانه می اندیشند. آنها آشکارا احساسات ناراحت کننده خود را از جمله آشفتگی، فرسوده شدن و درماندگی خود را با دیگران در میان می گذارند.
یک زن زمانی احساس خوبی دارد که دوستانی علاقمند و پرمحبت داشته باشد تا بتواند با آنها احساسات و مسایل خود را در میان بگذارد. اما یک مرد زمانی احساس خوبی دارد که بتواند مسایلش را به تنهایی حل و فصل کند. این رمز و راز داشتن احساس خوب در روزگار ما هم به همان قوت دیرین خود باقی است.
ماخذ : مرد و زندگی، شماره 2

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید