شریک پاداش

شریک پاداش

نویسنده: علی دوانی

 

پیامبر اسلام (ص ) با اصحاب خود به گرد هم نشسته بودند ناگاه بانوئی بنام اسما دختر یزید انصاری به حضور آنحضرت آمد و گفت : پدر مادرم بفدایت ای رسول خدا! من به نمایندگی از زنان به حضور شما برای طرح یک سؤ ال آمده ام ، سؤالم این است که : خداوند تو را به عنوان پیامبر، به سوی انسانها از مرد و زن فرستاده است ، ما به تو و خدای تو ایمان آوردیم ، ولی دستورات شما ما زنان را در خانه ها محبوس کرده و دستمان را از امور اجتماعی و سیاسی کوتاه نموده و در خانه ها خزیده ایم و وسیله اطفاء شهوت مردان ، و حمل فرزندان آنها شده ایم ، ولی شما مردان به خاطر تجمع ، جماعات ، عیادت بیمار، تشییع جنازه و حج بعد از حج بر ما برتری یافته اید، و از همه اینها بالاتر، جهاد در راه خدا است ، که ما از شرکت در آن محروم هستیم ، و اگر شما مردان ، از خانه خود برای شرکت در حج ، و جهاد بیرون رفتید، ما در غیاب شما اموال شما را نگه می داریم ، لباس برای شما می بافیم ، و کودکان شما را پرورش می دهیم افما نشارککم فی هذا الا جر و الخیر: آیا ما در پاداش کارهای نیک (اجتماعی و سیاسی ) شما شرکت نداریم ؟! پیامبر (ص ) با تمام رخ به اصحاب رو کرد و فرمود: آیا شما تا کنون سؤالی از بانوئی شنیده اید که بهتر از سؤال مذهبی این بانو (اسماء) باشد؟! سپس آن حضرت به اسماء رو کرد و فرمود: ای بانو بشنو و به زنانی که به نمایندگی آنها به اینجا آمده ای ابلاغ کن که : ان حسن تبعل المراه لزوجها، و طلبها مرضاته ، و اتبا عهاله ، یعدل ذلک کله : پاداش شوهرداری نیک زن ، و کوشش او برای تحصیل خشنودی شوهر، و پیروی او از شوهرش ، برابر همه این پاداشهای (جماعات و حج و جهاد و…) مردان است . اسماء به سوی زنان باز گشت ، در حالی که ذکر خدا می گفت ، به جمع بانوان رسید و سخن پیامبر (ص ) را به آنها ابلاغ نمود، همه شادمان شدند و از آن پس ، اسماء را به عنوان نماینده خود به سوی رسول خدا (ص ) نامیدند.
منبع: داستانهای ما, ج5

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید