مسیحیت و نقد آرای اسکوفیلد (5)

مسیحیت و نقد آرای اسکوفیلد (5)

نویسندگان: عبدالحسین ابراهیمی سروعلیا
محمد لگنهاوزن

نگاهی به نقد مسیحیت صهیونیستی از دیدگاه اسلام

پیش از ورود به بحث، لازم است این نکته را یادآوری کنیم که نویسندگان مسلمان کمتر به نقدهای دینی والاهیاتی اندیشه ی مسیحیت صهیونیستی پرداخته اند و هیچ منبع قابل توجهی در این موضوع یافت نمی شود. بیشتر نقدها که بسیار ارزشمند نیز هستند، رنگ سیاسی دارند. برخی از اندیشور مسلمان ایرانی که این جریان را نقد کرده اند یا به گونه ای در این موضوع به صورت تحقیق یا ترجمه، قلم فرسایی نموده اند، عبارت اند از: آقایان حیدر رضا ضابط، سید امیر حسین اصغری، مرتضی شیرودی، سپهر دانش، علی فهیم دانش، نصیر صاحب خلق، فاطمه ی شفیعی سروستانی، قبس زعفرانی، مهدی بیژنی و هادی افقهی. ترجمه یا نوشته های این نویسندگان محترم در کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و پایگاه های اینترنتی در دسترس است و برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، از بیان منابع خودداری می کنیم.
همچنین، نقادان عرب زبان مسلمان نیز با انجام مصاحبه ها یا نوشتن مقاله و کتاب، این جریان مسیحیت صهیونیستی را نقد و بررسی کرده اند. تعدادی از این افراد عبارت اند از: رضا هلال، محمد صالح مفتاح، جعفر هادی حسن، محمد السعید إدریس، محمد ابراهیم الشربینی، محمد سماک، احمد رفعت، سمیر مرقص، شیخ شفیق جرادی (مدیر شیعی مرکز بررسی های اسلامی معارف فلسفی) و دکتر شیخ محمد الصیام (رئیس سنی مذهب دانشگاه اسلامی غزه در فلسطین اشغالی).
ما در اینجا با توجه به اینکه می دانیم عقاید مسیحیت صهیونیستی، آمیخته ای از آموزه های افراطی مسیحیت است و ابطال هر یک از آنها به ابطال مسیحیت صهیونیستی می انجامد، به طور خلاصه، نقدهای برگرفته از اندیشه ی اسلامی را که قابل ارائه هستند نیز مطرح می کنیم. در این زمینه، اگر بخواهیم از نظر اسلام، جریان مسیحیت صهیونیستیِ وابسته به اندیشه های اسکوفیلد را نقد کنیم، باید جهات گوناگونی را در نظر بگیریم و چون مجال تفصیل سخن در اینجا وجود ندارد، به ناچار به اختصار بدان ها اشاره می کنیم:

نژاد پرستی و خودبرتر بینی

عقیده های مسیحیت صهیونیستی برگرفته از حس نژاد پرستی یهود و خودبرتر بینی آنان است. یهودیان خود را فرزندان خدا و در برابر، مسیحیان نیز مسیح را فرزند خدا می شمردند. چنان که در قرآن کریم نیز به برخی از اختلاف های بین یهودیان و مسیحیان که ناشی از این تفکر است، اشاره شده: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ» (1) (مائده: 18). یا «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَت النَّصاری‏ الْمَسیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِئوُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُم اللّهُ أَنّی یُؤْفَکُونَ» (توبه: 30).
نژاد پرستی یهود در آیات 49 تا 54 سوره ی بقره «وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ…» مطرح شده است و علامه طباطبایی در این باره می فرمایند که این خطاب ها، و تجاوزها و گناهانی که از بنی اسراییل در این آیات بیان شده، به همه ی بنی اسراییل منسوب است؛ گرچه آن گناهان از برخی از ایشان سر زده است و این بدان دلیل است که بنی اسراییل، جامعه ای بودند که قومیت در آنها شدید بود و اگر عملی از برخی سر می زد، همه بدان راضی می شدند.(2) بنابراین، اگر آنان عقیده دارند که تنها نجات یافتگان جنگ های آخرالزمان اند، از همین روحیه ی نژاد نژادپرستی آنان ریشه می گیرد.
در قرآن درباره ی برتری یهود بر اقوام دیگر آمده است: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمینَ» (3) (بقره: 47 و 122). چنان که بیشتر مفسران عقیده دارند، این برتری مربوط به زمان خاصی است؛ در حالی که یهود ادعا می کند: بنی اسراییل هنوز هم قوم برگزیده ی خداست.
گفتیم در کتاب مقدس مرجع اسکوفیلد آمده است که خداوند به دو قوم علاقه ویژه ای دارد: قوم یهود که باید مسیر «زمینی» باید و ملت مسیحی که باید مسیر «آسمانی» باشد؛ در حالی که یهودیان و مسیحیان بی ایمان، در قرآن سرزنش شده اند: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ» (جمعه: 5) (4).
همچنین، در نخستین سوره ی قرآن کریم، از آنان با عنوان مغضوبان و گمراهان یاد شده است: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ» (فاتحه:7). قرآن در جای دیگر، عتاب ملت یهود را آغاز کرده است که تا بیش از صد آیه ادامه دارد و در آن آیات، نعمت هایی را که خداوند به یهود بخشیده و سپس ناسپاسی، سرکشی، عهد شکنی، تمرد و لجاجت آنان را بر می شمارد: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیّایَ فَارْهَبُونِ » (5) (بقره: 40).
سرزنش یهود در قرآن، شامل مواردی مانند گمراهی با وجود آیات فراوان، نافرمانی پیامبران، انکار نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، عمل نکردن به کتاب آسمانی، اسراف، شرک، آسیب رسانی به پیامبران و انکار آنان، تفرقه و اختلاف، فساد در زمین، ترک نیکی، گوساله پرستی، در خواست رؤیت خدا، بهانه گیری، پول دوستی، فخرفروشی و خون ریزی به چشم می خورد.(6) بنابراین، این آیات نشان می دهند که برتری قوم یهود و علاقه ی خدا به آنان، مربوط به زمان خاصی است.

جبر گرایی تاریخی

چنان که ملاحظه شد، نوعی جبر گرایی تاریخ در تدبیرگرایی اسکوفیلد نهفته است و عقیده به جبر یا قضا و قدر تاریخی درباره ی زشتی ها و فساد در جهان، به گونه ای است که انسان ها نقشی در تغییر آن ندارند و نمی توانند در آن ها تأثیری بگذارند.
دیدگاه ناظر به کتاب مکاشفات یوحنا، درباره ی آینده و اساس خدا شناسی مسیحیت صهیونیستی، عقیده به بخش گرایی و وضع احکام دینی در هر دوره است و بر پایه ی آن، خداوند جهان را از آغاز تا پایان، بر اساس جدولی تدبیر کرده است و اسرائیل، نقش مهمی را در آخرین دوره بازی می کند. در حالی که در اسلام و بنابر فطرت، وجدان و عقل سلیم، جبر گرایی مردود است و انسان ها خود در ساختن تاریخ و تحول جامعه دخیل اند. در قرآن می خوانیم: «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ …» (رعد:11). (7)
لازم به یادآوری است که اسکوفیلد و حامیان جریان مسیحیت صهیونیستی در نظر دارند آنچه را که درباره دوره های تاریخی بیان شد، به هر وسیله ممکن محقق سازند و چنین القا کنند که انسان ها برای تغییر تاریخ و ایجاد صلح جهانی و جلوگیری از جنگ ها هیچ نقشی ندارند و یا قدرت هیچ کاری ندارند. از این رو، درباره آینده جهان و حوادث آخر زمان مانند حادثه جنگ آرماگدون و… بر این نکته تأکید می کنند که این روند تغییر ناپذیر است. ولی با توجه به آیه ای که بیان شد در می یابیم که فطرت پاک انسانی و آموزه اسلام اقتضا می کند که تاریخ را انسان ها می سازند و سنت الهی این است که امت ها تا خودشان حالشان را تغییر ندهند، خداوند حالشان راتغییر نمی دهد. بنابراین، دیدگاه اسلام بر خلاف دیدگاه مسیحیت صهیونیستی، به جبرگرایی نمی انجامد.

ادعای سرزمین موعود و اسراییل بزرگ

ادعای مسیحیت صهیونیستی این است که آنها در آخر الزمان، در سرزمین موعود از نیل تا فرات، مستقر خواهند شد و وعده ی الاهی اسراییل بزرگ، محقق خواهد شد؛ در حالی که قرآن می فرماید: «وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنی إِسْرائیلَ اسْکُنُوا اْلأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ اْلآخِرَهِ جِئْنا بِکُمْ لَفیفًا» (إسرا: 104) (8) و آیه ی «یا قَوْمِ ادْخُلُوا اْلأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ» (مائده:21 ) (9)؛ همچنین آیه ی «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی‏ عَلی‏ بَنی إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ» (الأعراف: 137) (10). این آیات دلالت می کنند که یهود در سرزمین موعود خود خود داخل شده اند.(11)
از سوی دیگر، می دانیم که اراده ی خداوند بر این تعلق گرفته است که در آخرالزمان، صالحان را وارثان زمین گرداند (12) و میراث زمین، بی قید و شرط نیست. بنابراین، تنها صالحان اند که می توانند وارثان زمین باشند. طبق بیان قرآن کریم، زمین، میراث صالحان، مستضعفان و خدا ترسان است. عاقبت و سرانجام سعادتمندانه در دنیا و آخرت از آن پرهیزکاران است: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (قصص: 83) و «إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»(13) (أعراف: 128).
قومی که از ویژگی های اصلی آنان خشونت، جنگ جویی و خون ریزی است، چگونه می توانند جزو کسانی باشند که خدا وعده اش را برای آنها محقق سازد.(14) از نظر قرآن کریم، خلافت روی زمین مختص مؤمنان و صالحان بوده که در آن امنیت برقرار است و خداوند پرستش می شود: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور: 55) (15).
علامه (16) در این آیه، احتمالات مختلف درباره مقصود از جمله ی «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ…» را بیان و سپس رد می کند. یکی از احتمالات مردود این است که مراد از خلافت، خلافتی الهی همچون خلافت آدم و داود و سلیمان علیهم السلام باشد.
همچنین، سخن برخی که گفته اند : مراد از مستخلفان پیش از ایشان، بنی اسرائیل است که خدا پس از هلاک کردن فرعون و لشکریانش، سرزمین مصر و شام را به آنان ارث داده و در آن متمکن ساخته است، درست نیست. زیرا آیه ی مورد بحث، از مردمی خبر می دهد که پس از ارث بردن زمین، جامعه ای صالح تشکیل دادند؛ در حالی که قوم بنی اسرائیل پس از نجاتشان از دست فرعون و لشکرش، هرگز از کفر و نفاق و فسق خالص نبوده، مصداق «الَّذیِنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» نشدند و به نص قرآن کریم، هرگز و در هیچ دوره ای، چنین روزی به خود ندیدند.
ایشان به بیان حق مطلب در معنا و مفاد آیه می پردازند و می گویند: آنچه از سیاق آیه ی شریفه به نظر می رسد، این است که بدون شک آیه ی شریفه درباره ی برخی از افراد امت است، نه همه ی آن و نه اشخاص معینی از آن؛ آنان نیز کسانی اند که مصداق «الَّذیِنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»بوده باشند، و مراد از استخلاف آنان در زمین، همچون استخلاف نیاکان و امت های گذشته، این است که اجتماعی صالح از آنان تشکیل دهد که زمین را ارث ببرند. اما اینکه مراد، خلافت الهی به معنای ولایت و سلطنت الهی، مانند سلطنت داود و سلیمان و یوسف علیهم السلام باشد، بسیار بعید است؛ چون قرآن کریم از پیامبران با عبارت «الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» تعبیر نمی فرماید و این تعبیر به همین لفظ و یا به معنای آن، در بیش از پنجاه مورد در قرآن کریم آمده، و درهیچ جا مقصود از آن، پیامبران گذشته نبوده است.
علامه در پایان، با بیان اینکه وعده ی استخلاف در آیه، جز با جامعه ای که با ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پا می شود، با هیچ مجتمعی قابل انطباق نیست؛ نتیجه می گیرند که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند، وعده می دهد که به زودی جامعه ای برای آنان به وجود آورد که کاملاً صالح و عاری از لکه ی ننگ کفر و نفاق و فسق باشد، زمین را ارث ببرد و در عقاید افراد آن و اعمالشان چیزی جز دین حق حاکم نباشد؛ و این جامعه ی با فضیلت و بی مانند، در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه ی اهل بیت علیهم السلام درباره ی ویژگی های آن حضرت وارد شده اند، از تشکیل چنین جامعه ای خبر می دهند.
بنابراین، با توضیحاتی که علامه فرمودند، این احتمال نیز رد می شود که خلافت زمین از آن یهودیان یا مسیحیان باشد و یا حضرت عیسی علیه السلام تنها حاکم سیاسی روی زمین باشد؛ بلکه ـ چنان که در روایات اسلامی آمده است ـ آن حضرت علیه السلام پشت سر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نماز خواهد ایستاد.(17)

نتیجه گیری

از این نوشتار به نتایج زیر می رسیم:
1.استنباط و برداشت های اسکوفیلد و پیروان او با آموزه های کتاب مقدس و حضرت عیسی علیه السلام ناسازگار است و حتی هم کیشان آنان با اندیشه های اسکوفیلد چالش دارند.
2.اندیشه ی تدبیرگرایی، انحصار نجات و وعده ی ملکوت الهی و میراث سرزمین موعود در گروه اندک مسیحیان صهیونیست، بر اساس کتاب مقدس مردود است و نجات شامل کسانی می شود که وارد کلیسا (بدن مسیح) شوند.
3.هدف و تأکید جریان مسیحیت صهیونیستی، کسب منافع سیاسی و اقتصادی، و مهم تر از همه، محو اندیشه ی منجی گرایی حقیقی است.
4.از دیدگاه اسلام، جدای از اینکه در مسیحیت و یهودیت انحراف رخ داده است، اندیشه های مسیحیت صهیونیستی و اسکوفیلد، خشونت گرا، جبرگرا، ضد انسانی و نژاد پرستانه است.

پی نوشت ها :

1.یهود و نصارا خود را پسران خدا و دوستان او می دانند؛ بگو اگر این عقیده ی شما درست است، پس چرا خدا شما را به کیفر گناهانتان عذاب می کند؟ نه ،این عقیده درست نیست؛ بلکه شما نیز بشری هستید از جنس سایر بشرهایی که خلق کرده، هر که را بخواهد می آمرزد، و هر که را بخواهد عذاب می کند و ملک آسمان ها و زمین و آنچه بین آن دو است از خداست، و بازگشت نیز به سوی او است.
2.سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، 1363، ج1 ، ص 287.
3.ای پسران اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم به یاد آرید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و از من بیم کنید.
4.وصف حال آنان که تحمّل تورات کرده، خلاف آن عمل کردند، در مثل به الاغی ماند که بار کتاب بر پشت کشد، آری قومی که مثل حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند، بسیار مردم بدی هستند و خدا هرگز ستمکاران را رهبری نخواهد کرد.
5.ای پسران اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و شما را بر مردم زمانه برتری دادم به یاد آرید.
6.ر.ک: به ترتیب، بقره، 211؛ بقره : 246؛ اعراف :157؛ آل عمران:93؛ مائده: 32؛ مائده :110؛ یونس :93؛ اسرا: 4؛ بقره :44؛ بقره :51 ؛ بقره :55؛ بقره :61 ؛ بقره :247؛ و بقره :84 و 85.
7.و خدا نعمتی را که نزد گروهی هست تغییر ندهد، تا آنچه را که ایشان در ضمیرشان هست، تغییر دهند.
8.و پس از او به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید، و چون موعد دیگر بیاید، شما را همه با هم بیاوریم.
9.ای قوم بنی اسرائیل ! به این سرزمین مقدس که خدا برایتان مقدر کرده در آیید و از دین خود برنگردید که اگربرگردید به خسران افتاده اید.
10.خاورها و باخترهای آن سرزمین را که برکت در آن نهاده بودیم به گروهی که خوار به شمار می رفتند واگذاشتیم و کلمه ی نیکوی پروردگار تو درباره ی پسران اسرائیل به پاداش صبری که کرده بودند، انجام شد و آنچه را فرعون و قوم وی می ساختند؛ با بناهایی که بالا می بردند، ویران کردیم .
11.برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان، ذیل همین آیه.
12.وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (انبیا: 105).
13.موسی به قوم خود گفت: از خدا کمک جویید و صبور باشید که زمین متعلق به خداست و به هر کسی از بندان خویش بخواهد وامی گذارد و سرانجام نیک از آنِ پرهیزکاران است.
14.قرآن کریم درباره ی ستمگری های یهود می فرماید: (شما بنی اسرائیل و همه ی اهل عالم) اگر نیکی و احسان کردید، به خود کرده، و اگر بدی و ستم کردید، باز به خود کرده اید و آن گاه که وقت انتقام ظلم های شما (کشتن یحیی و زکریا و یا عزم قتل عیسی ) فرا رسید، باز بندگانی قوی و جنگ آور را بر شما مسلط می کنیم تا اثر بیچارگی و خوف و اندوه در رخسار شما ظاهر شود و به مسجد بیت المقدس، معبد بزرگ شما (مانند بار اول) داخل شوند و ویران کنند و به هر چه رسند، نابود ساخته و به هر کس تسلط یابند، به سختی هلاک گردانند. ای رسول ما! باز هم به بنی اسرائیل بشارت ده که امید است خدا به شما اگر توبه کرده وصالح شوید، مهربان گردد و اگر به عصیان و ستمگری برگردید، ماهم به عقوبت و مجازات شما باز می گردیم و جهنم را زندان کافران قرار داده ایم (اسرا، 7-8).
15.خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده کرده که شما را در این سرزمین جانشین دیگران کند؛ چنان که اسلاف و گذشتگان آنان را جانشین کرد و نیز دینشان را آن دینی که برای ایشان پسندیده استقرار دهد و از پی ترسی که داشتند، امنیت روزیشان فرماید تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نکنند و هر کس پس از این، کافر شود، آنان خود عصیان پیشگان اند.
16.برای توضیح بیشتر ر.ک: المیزان، ج15، ص302.
17.حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: هیچ کدام از ما اهل بیت علیهم السلام نیست جز آن که بیعت طاغوت زمانش بر گردن اوست؛ جز قائمی که روح الله عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر او نماز می گذارد. خداوند ولادتش را مخفی و او را پنهان می نماید تا هنگام خروج، بیعت کسی بر گردن او نباشد. أو نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام پسر برترین زنان است. خداوند عمرش را در غیبتش طولانی می گرداند؛ آن گاه به قدرتش او را به صورت جوانی چهل ساله ظاهر می سازد تا بدانند خداوند بر هر کار قادر است.(الطبرسی، الاحتجاج، 1386 ق ، ج2 ، ص10).

منابع
ـ اصغری، سید امیر حسین، صهیونیزم مسیحی، روزنامه جمهوری اسلامی، ش 7951، 1385/10/5.
ـ ـــــــ ، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟، ترجمه ی قبس زغفرانی، تهران، هلال، 1384.
ـ توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، چ چهارم ، 1379.
ـ چامسکی، نوم، مثلث سرنوشت، ترجمه هرمز همایون پور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، 1371.
ـ صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، تهران، هلال، 1384.
ـ کارل یاسپرس، مسیح، ترجمه ی احمد سمیعی، تهران، خوارزمی، 1373.
ـ کلیسا، ترجمه ی فریدون رجایی، تهران، حیات ابدی، بی تا .
ـ «مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل»، گفتگو با استفان سایزر، ترجمه ی فاطمه شفیعی، موعود ، ش 82 ، آذر 1386 ، ص1-6.
ـ المسیری، عبدالوهاب، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه ی مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاور میانه، تهران، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین ، 1383 ، ج5 و 6.
ـ میلر، دانلر ج، ماهیت و مأموریت کلیسا، ترجمه ی ط . میکایلیلان، تهران، حیات ابدی، بی تا.
ـ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 1377.
ـ هالسل، گریس، تدارک جنگ بزرگ، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377.
ـ هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380.
ـ واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود، پیش گویی ها و آخر الزمان، تهران، موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1384، ج2.
ـ ویور، مری جو، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381.
ـ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1363، ق، ج1.
ـ‌الطبرسی، الاحتجاج، تحقیق سید محمد باقر الخرمان، النجف الاشرف، دارالنعمان للطباعه و النشر، 1386 ق، ج2.
-Canfield، Joseph M.، The incredible scifield and his book ،Ross house books،1988.
-O’collins، Gerald، A Concise Dictionary of Theology،New York ، Paulist Press،1991.
-http://www. gospeltruth.net / scofield.htm
-http://www. informationclearinghouse.info/article4531.htm.
-www.spiritus-temporis.com/dispensationalism/ biblical-arguments-in-favor-of-Dispensationalism.html.
فصلنامه علمی- تخصصی معرفت ادیان شماره 1

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید