مجری: علی صبوحی طسوجی
هر یک از سوره های قرآن کریم، به عنوان مصداق تام و رسمی سخن حکیمانه، دارای دو ویژگی اساسی است: نخست، انسجام سخن؛ دوم، هدایتی بودن سخن؛ در کتاب آموزش تدبر در سوره های قرآن کریم « 3 »، در ارائه تدبر هر سوره بخشی مستقل برای تبیین هر یک از این دو ویژگی اساسی در نظر گرفته شده است، گفتنی است سوره های مورد بحث در این کتاب، غالباً چند فصلی هستند:
انسجام سخن در سوره های قرآن کریم
اقتضای حکمت متکلم آن است که منسجم سخن بگوید و اجزاء کلام او از هم گسسته و در هم ریخته نباشد. عقل سلیم چنین حکم می کند که سخن منسجم از سخن پراکنده، با اجزای بی ربط و درهم بهتر است؛ پس اگر چنین است، باید اقرار کنیم که اولین و والاترین سخن منسجم، کلام خدای سبحان در قرآن کریم است. خلافِ اقرار به حکمت اعلای خدای متعالی است، که انسجام را برای سخن خویش، کمال بدانیم و در عین حال، کلام حضرتش را از انسجام بی بهره تلقی کنیم، به ویژه آنکه ذات پاکش در قرآن نورانیش، هر گونه اختلاف و ناهماهنگی را از ساحت کلام خویش دور دانست و آن را لایق نطق پرحجاب بشر معرفی کرد، پس چرا بشری که به اقتضای جهل و جهالت، از ناهماهنگی و پراکندگی در سخن گفتن مبرا نیست، سخن خدای منزه از هر نقص و عیب را، منزه از در هم ریختگی و ناهماهنگی نمی داند؟ علت این پندار، تدبر نکردن در قرآن است، چه اینکه خدا فرمود: « أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا » (1)
انسجام در هر یک از سوره های قرآن کریم با توجه به چهار محور زیر بررسی می شود:
1. پیوستگی: منظور از پیوستگی، ارتباط ادبی، اسلوبی و محتوایی آیات سوره است. با بررسی پیوستگی آیات، سطحی از انسجام سوره، کشف؛ و به تبع آن، گسست های ادبی، اسلوبی و محتوایی نیز آشکار می گردد؛ بدین ترتیب، سوره کلام بندی می شود.
2. هم بستگی، مراد از هم بستگی، ارتباط و اشتراک ظاهری کلام های سوره است. با مطالعه هم بستگی کلام ها، سطحی دیگر از انسجام سوره، کشف؛ و به دنبال آن، مرزهای فقدان هم بستگی نیز مشخص می شود؛ بدین ترتیب، سوره فصل بندی می شود.
3. تناسب: منظور از تناسب، نسبت ظواهر فصل های سوره با یکدیگر است. با مطالعه تناسب آخرین سطح از انسجام سوره نیز کشف می شود.
4. هماهنگی: هماهنگی، مفهومی در عرض مفاهیم سه گانه بالا نیست. توضیح: با بررسی پیوستگی، سیر پیوسته آیات مرتبط یک کلام به دست می آید، اما قله واحد آنها، یا به دیگر بیان غرض واحدشان کشف نمی شود. کشف غرض واحد یک کلام، منوط به بررسی هماهنگی آیات آن است؛ هم چنین با مطالعه هم بستگی، سیر کلام های هم بسته یک فصل مشخص می شود، اما غرض واحد فصل به دست نمی آید. کشف غرض واحد یک فصل، مستلزم بررسی هماهنگی کلام های آن است؛ بر همین منوال، با مطالعه تناسب، سیر متناسب فصل های یک سوره کشف می شود، اما غرض واحد سوره به دست نمی آید. نیل به غرض واحد سوره، نیازمند بررسی هماهنگی فصل های آن است؛ بنابراین منظور از هماهنگی، هم هدفی یا هم غرضی است که در سطح آیات یک کلام، متدبر را به غرض واحد کلام؛ در سطح کلام های یک فصل، متدبر را به غرض واحد فصل؛ و در سطح فصل های یک سوره، او را به غرض واحد سوره می رساند. اگر هر کلام، فصل یا سوره چند فصلی را به یک مثلث تشبیه کنیم، پیوستگی آیات، هم بستگی کلام ها یا تناسب فصل ها، به منزله قاعده این مثلث؛ و هماهنگی آیات، کلام ها یا فصلها، به منزله قله این مثلث است.
تذکر مهم:
کشف هماهنگی و نیل به غرض واحد سوره های چند فصلی از عهده تدبر خارج است، زیرا رسیدن به غرض واحد در چنین سوره هایی مستلزم استفاده از دلالت های التزامی غیر بین است و آن هم نیازمند تسلط بیشتر بر معارف و قواعد عقلی بوده و فعالیتی عمومی نیست. لزوم بهره گیری از دلالت های التزامی در این سطح ناشی از فاصله غرض واحد سوره های چند فصلی با ظاهر آیات سوره است. توضیح آنکه، غرض کلام به طور مستقیم، مبتنی بر ظواهر آیات است و با دلالتهای تطابقی به دست می آید؛ غرض فصل، تنها با یک واسطه ( یعنی غرض کلام ها ) مبتنی بر ظواهر الفاظ است و این واسطه با توجه به اشتراکات ظاهری کلام ها قابل جبران است، بنابراین غرض فصل با استفاده از دلالتهای تطابقی، یا التزامی بین قابل استفاده است؛ اما غرض سوره ی چند فصلی با دو واسطه ( یعنی غرض کلام ها و غرض فصل ها ) مبتنی بر ظواهر الفاظ است و به همین دلیل، رسیدن به آن، غالباً نیازمند استفاده از دلالت های التزامی غیر بین نیز هست و این از عهده عموم خارج است و تخصص خاص خود را می طلبد، از این رو به سطحی بالاتر، مانند تفسیر تدبری واگذار شده است و در آموزش تدبر « 3 » و « 4 »، تنها به بیان سیر هدایتی در سوره های چند فصلی بسنده می شود.
1- انسجام سخن در سوره مبارکه بقره
در این سوره مبارکه تنها نمودار فصلهای سوره ارائه می گردد و مقاطع زیر مجموعه فصلها، ذیل هر فصل و بدون بیان خواهد شد. إن شاء الله تعالی؛
1-1- فصلهای سوره مبارکه بقره
نمودار شماره 1- فصلهای سوره بقره
2- هدایتی بودن سخن در سوره مبارکه بقره
دهکده سرسبز یثرب که در امتداد دره طولانی « وادی القری »، راه بازرگانی یمن به شام قرار داشت و پس از هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنجا « مدینه » موسوم شد، محل سکونت دو طایفه معروف اوس و خزرج بود. اینان که از مهاجران عرب یمن (قحطانی) بودند، از اوایل قرن چهارم میلادی در این منطقه می زیستند. در کنار اوس و خزرج سه طایفه بزرگ و سرشناس یهود به نامهای « بنی قریظه »، « بنی النضیر » و « بنی قینقاع » که از مهاجران شبه جزیره بودند به سر می بردند. آنان نسبت به دیگران از جایگاه ممتازی برخوردار بودند، زیرا این طوایف سه گانه در میان اوسیان و خزرجیان که از امیین عرب بودند، به عنوان اهل کتاب شناخته می شدند و مشرکان عرب با اینکه گرایشی به پذیرش دینشان نداشتند، آنان را بر اثر داشتن کتاب آسمانی از خود داناتر می دانستند و اساساً یکی از زمینه های گرایش اوسیان و خزرجیان به اسلام، بشارت بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که از آنان شنیده بودند. پس از هجرت و استقرار حکومت اسلامی ساکنان مدینه چند گروه بودند:
1. مسلمانان انصار:
پس از ورود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه بیشتر اوسیان و خزرجیان به اسلام گرویده، آداب جاهلی یا آیین غیراسلامی را رها کردند و پس از جنگهای خونین یکصد و بیست ساله داخلی، دست برادری به یکدیگر دادند. اینان بر اثر نصرت دین خدا و یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پذیرش و پناه دادن مهاجران مکی در تاریخ اسلام به عنوان انصار شناخته شدند.
2. مسلمانان مهاجر:
اینان که از اولین و خالصترین مسلمانان صدر اول اسلام بودند، بر اثر فشارهای توان فرسای صنادید قریش و سران شرک، خانه ها و اموال خود را رها کرده از مکه به پایگاه اسلام، مدینه، آمدند و بخشی از ساکنان این شهر را تشکیل دادند.
3. یهودیان:
اینان که نزد مردم مدینه موقعیت ممتازی داشتند، از ثروت و امکانات فراوانی برخوردار بودند و در اقتصاد و تجارت مدینه نقش عمده و محوری داشتند. اینان پیش از ظهور اسلام در انتظار ظهور پیامبر جدیدی بودند که بشارت بعثت وی را از عهدین دریافت کرده بودند، تا با هدایت و رهبری وی بر کافران پیروز شوند، ولی پس از ورود اسلام به مدینه، از اولین کسانی بودند که در برابر دعوت اسلامی به مقابله برخاستند و از هرگونه دشمنی و کارشکنی نسبت به اسلام و حکومت آن دریغ نکردند « وَکَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ »(2).
4. مشرکان:
اینان بخشی از دو قبیله اوس و خزرج بودند که مانند مشرکان مکه با اسلام عناد داشتند و پیوند قهرآمیز خود را با یهود عنود از یک سو و مشرکان مکه از سوی دیگر و منافقان داخلی از سوی سوم به صورت مثلث مشئوم درآورده بودند.
5. منافقان:
ظهور و شیوع پدیده نفاق در دوران سیزده ساله مکه جایگاه چندانی نداشت، زیرا مسلمان شدن در این دوران به حرمان از همه مزایای زندگی برابر بوده، به همین دلیل کسی به طمع قدرت و ثروت یا از ترس از دست دادن موقعیت و امنیت، اظهار اسلام نکرد. اما در مدینه حکومت قدرتمند اسلامی استقرار یافت و اقتدار مسلمانان به ویژه پس از جنگ پیروزمند بدر، روز افزون و چشم گیر شد به گونه ای که بسیاری از بزرگان مدینه برای حفظ منافع موروثی خود، منافقانه با اسلام سازش کردند.
شرایط سیاسی و نظامی مدینه در زمان نزول سوره:
با شکل گیری حکومت اسلامی در مدینه و آغاز اقتدار مسلمانان، خطر مهم از چهار جهت حکومت نوپای اسلام و حتی اصل موجودیت آن را تهدید می کرد:
1. مشرکان قریش و عموم بت پرستان شبه جزیره
2. یهودیان مدینه
3. منافقان
4. از جهت تجدید دشمنی دیرین اوس و خزرج
عمده ترین خطر برای نظام اسلامی، یهودیان بودند که برای نفاق افکنی بین مسلمانان و شکست حکومت اسلامی سخت تلاش می کردند و از این رو در سوره بقره بیش از هر گروه مخالفی، سخن از یهودیان است.
در این سوره مبارکه از موضوعات متعددی سخن به میان آمده است. برخی از این موضوعات از این قرار است:
– هدایتگری قرآن کریم و اقسام انسانها در برابر هدایت قرآن
– آدم (علیه السّلام) و خلافت
– ناسپاسیها و پیمان شکنیهای بنی اسرائیل
– ابراهیم (علیه السّلام)، امامت و بنای کعبه
– قبله و کتمان
– قصاص، روزه، قتال، حج و تقسیم افراد به متقی و منافق
– پاسخ گویی به پرسشهای اجتماعی نظیر انفاق، قتال در ماههای حرام، خمر و میسر، یتامی و مسائل مربوط به زنان
– احکام مربوط به حقوق خانواده
– آسیب شناسی امر قتال
– مسائل اقتصادی نظیر انفاق، ربا و تداین
5. این سوره مبارکه در بدو ورود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه و تشکیل و استقرار جامعه و حکومت اسلامی نازل شده است و سیر موضوعات این سوره، گواهی از پاسخ گویی این سوره مبارکه نسبت به مهمترین و اصلیترین نیازهای مربوط به شکل گیری نظام اجتماعی اسلام است. این سوره را در یک کلام می توان « منشور هدایت اجتماعی » دانست، چون ابعاد مختلف هدایت اجتماعی را بیان کرده است. این سوره با طراحی ماکت اندیشه اجتماعی اسلام، نقش قانون اساسی را برای شکل دهی جامعه و حکومت اسلامی ایفا می کند و همانند میثاق نامه ای بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مردم، سرفصلهای مورد نیاز در سامان دهی نظام اسلامی را بیان می کند.
در ابتدای سوره (آیات 1 تا 29) با بیان جنبه هدایتگری قرآن، افراد جامعه را در مقابل این هدایت به سه گروه متقیان اهل ایمان، کافران و مدعیان دروغین ایمان تقسیم کرده و انسانها را تشویق نمی کند که از گروه تقواپیشگان باشند و نه از کافران و مدعیان دروغین ایمان، تا از هدایت قرآن کریم بهره مند شوند و در ضلالت و گمراهی کفر و نفاق نمانند.
سپس (آیات 30 تا 39) دست یابی به خلافت را به عنوان چشم انداز هدایت قرآن معرفی کرده است و ابتلای انسانها در مقابل هدایتهای آسمانی را سنت دیرپای الهی دانسته است.
سپس (آیات 40 تا 123) با طرح ناسپاسیها و پیمان شکنیهای بنی اسرائیل ایشان را مصداق بارز مدعیان دروغین ایمان و امتی هدایت گریز دانسته است که در نیل به مقام خلافت الهی ناکام بوده اند. اختصاص بخش قابل توجهی از آیات این سوره به معرفی بنی اسرائیل با چند فایده عمده در مسیر تحقق غرض این سوره همراه است: اول، تأثیرگذاری بر بنی اسرائیل که اصلی ترین مانع تشکیل و استقرار جامعه و حکومت اسلامی در مدینه هستند (چنانکه امروزه هم ایشان اصلی ترین مانع در راه تحقق آرمانهای اسلامی و سرافرازی اسلام و مسلمانان هستند). دوم، اعطای بینش دشمن شناسی به مسلمانان که تشکیل دهندگان نظام اجتماعی اسلام هستند. سوم، آسیب شناسی طی مسیر امت اسلام به سمت تحقق آرمان خلافت، تا بار دیگر تجربه های تلخ تاریخی بنی اسرائیل را تکرار نکنند و در شکل دهی جامعه و حکومت اسلامی کامیاب شوند.
سپس (آیات 124 تا 141) با طرح امامت ابراهیم (علیه السلام)، او و آل پاک او را نمونه عینی تحقق آرمان خلافت دانسته و به طور ضمنی فهمانده است که امامت بر مردم روی دیگر سکه خلافت از خدای متعالی است. این بخش از آیات در عین حال با یادآوری بنای کعبه به دست توانای ابراهیم و اسماعیل (علیهما السّلام) و دعای ایشان در حق شهر مکه و فرزندانشان ریشه های ابراهیمی دین مبین اسلام را بیان کرده و انتساب یهود به ابراهیم (علیه السلام) را زیر سئوال برده است.
سپس (آیات 142 تا 177) با طرح تغییر قبله مسلمانان به سوی کعبه، بنای مقدس یادگار ابراهیم (علیه السلام) و بیان ریشه ها و عواقب کفر و کتمان آیات و بیانات الهی نظیر حقانیت قبله و مرکز دینی اسلام و … و با تأکید بر توحید به عنوان رکن محکم دین اسلام در صدد استقلال بخشیدن به هویت مسلمانان و خط کشی رسمی بین مؤمنان به اسلام و مدعیان دروغین ایمان یعنی بنی اسرائیل و اهل کتاب برآمده است و در پایان (آیه 177) اقتضای ایمان حقیقی و صدق در تقوا را معرفی کرده است.
6. سپس (آیات 178 تا 214) با طرح چهار موضوع قصاص، روزه، قتال و حج دو مورد نخست را به عنوان راهکار تقوای فردی و با تکیه بر « لعلکم تتقون » و دو مورد اخیر را به عنوان راهکار تقوای اجتماعی و با تکیه بر « و اتقوا الله و اعلموا » بیان کرده است. نظم خاص این چهار موضوع می فهماند که برای تحقق تقوای اجتماعی حق تقدم با تقوای فردی است. نکته دیگری که می توان از این نظم استفاده کرد این است که قتال در بُعد اجتماعی، مانند قصاص در بُعد فردی است، چنانکه حج در بُعد اجتماعی نظیر روزه در بُعد فردی است.
7. سپس (آیات 215 تا 284) پس از پاسخ گویی به پاره ای از پرسشها و اعتراضات ناشی از بیان احکام در فاز پیشین، با آسیب شناسی روابط خانوادگی و مسئله جهاد و روابط اقتصادی، در پی تحقق رفتارهای اجتماعی برآمده است.
8. دو آیه پایانی این سوره به منزله جمع بندی همه مباحث سوره هستند.
نمودار شماره 2- سیر هدایتی سوره بقره
هدایت گری قرآن کریم
9. مباحث این فصل در دو کلام بیان شده است: نخست، انسانها را به سه گروه تقسیم می کند که گروه اول، مؤمن و متقی بوده و قرآن کریم مایه هدایت آنهاست و گروه دوم کافرانند که انذار یا عدم انذار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ایشان بی تأثیر است و ایمان نمی آورند و گروه سوم دروغگویانی هستند که تظاهر به ایمان می کنند، که ایشان نیز از مؤمنان نبوده و بهره ای از هدایت ندارند؛ و دوم، انسانها را به پیوستن به گروه متقین دعوت می کند تا از هدایت قرآن بهره مند گردند.
1-1-2- کلام 1. آیات 1 تا 20
اقسام انسانها، نسبت به هدایت قرآن
10. براساس محتوای این آیات، افراد جامعه یا متقی و با ایمان هستند که از هدایت قرآن بهره مند می شوند، یا کافرانی انذار ناپذیرند که از هدایت قرآن بی بهره اند و یا مدعیان دروغین ایمانند که در حقیقت مؤمن نبوده و دروغگویانی بیش نیستند.
11. مطلب 1. قرآن کریم مایه هدایت متقیان: الم« 1 » ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ« 2 » این آیات نورانی، پس از بیان اینکه قرآن کریم کتابی است که در حقانیت آن هیچ تردیدی نیست؛ و مایه هدایت تقواپیشگان است، ویژگیهای متقیان را در دو محور مهم بررسی کرده است: محور اول: الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ« 3 » متقیان اهل ایمان به غیب، برپاداشتن نماز و انفاق از روزی خویش
12. مطلب 2. انذار ناپذیری کافران: مطلب گذشته، قرآن را هدایتگر و متقیان را به عنوان گروهی هدایت پذیر معرفی کرد و این مطلب با بیان تأثیر ناپذیری کفار نسبت به انذار (بیم دهی) رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ایمان نیاوردن ایشان، آنان را در مقابل مؤمنان و به عنوان گروهی انذار ناپذیر معرفی کرده و ریشه این شقاوت را در ناکارآمد شدن مجاری ادراکی (قلب و گوش و چشم) ایشان دانسته است؛ و در نهایت عذابی بس بزرگ را به آنان وعده داده است إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یؤْمِنُونَ« 6 » خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ« 7 » روشن است که انذارناپذیری کافران از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سبب هدایت ناپذیری آنان از قرآن کریم است، زیرا انذار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابزار هدایت قرآن است و به بیان دیگر انذارپذیری شرط تقوا و تقوا شرط بهره مندی از هدایت قرآن است.
13. مطلب 3. معرفی مدعیان دروغین ایمان: مطلب نخست، متقیان را به عنوان گروهی هدایت یافته و مطلب دوم کافران را در مقابل ایشان به عنوان گروهی گمراه و انذار ناپذیر معرفی کرد، مطلب حاضر بیانگر این واقعیت است که غیر از دو گروه فوق که یکی ظاهر و باطنی آراسته به ایمان و دیگری ظاهر و باطنی آلوده به کفر دارد، گروه دیگری هم هستند که در ظاهر خود را مؤمن و مهتدی می دانند، ولی در باطن هدایت نایافتگانی بی ایمان هستند. گروهی از انسانها که به دروغ خود را مؤمن به خدا و روز رستاخیز می خوانند، در حالی که ایمان ندارند وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ« 8 » ایشان در صدد خدعه و نیرنگ با خدا و مؤمنان هستند در حالی که خود را فریب می دهند و از آن بی خبرند یخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یشْعُرُونَ« 9 » در دلهایشان مرضی روز افزون دارند و به سزای دروغشان عذابی دردناک در انتظارشان است فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یکْذِبُونَ« 10 » زمانی که از فساد در زمین نهی می شوند، خود را اصلاحگر می خوانند ولی مؤمنان باید بدانند که ایشان همان فسادگران در زمین هستند، لیکن نمی فهمند وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ« 11 » أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یشْعُرُونَ« 12 » زمانی که به ایمان آوردنی مانند ایمان آوردن مردم دعوت می شوند، ایمان مردم را امری کم خردانه قلمداد می کنند، ولی مؤمنان باید بدانند که آنان خود کم خردند وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لَا یعْلَمُونَ« 13 » به گاه ملاقات با مؤمنان مدعی ایمانند و به وقت خلوت با شیاطین خود، خویش را همراه شیاطین دانسته و استهزاکنندگان مؤمنین می خوانند. خدای تعالی ایشان را استهزا نموده و در طغیان و سرکشی غوطه ور می سازد تا سرگردان بمانند وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ« 14 » اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ« 15 » اینان خریداران مغبون گمراهی به قیمت هدایتند و از جرگه هدایت یافتگان نیستند أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَهَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ« 16 » این آیات در ادامه، با بیان دو مثل، بیهودگی سعی این گروه را به تصویر می کشد. مثل نخست: مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یبْصِرُونَ« 17 » صُمٌّ بُکْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یرْجِعُونَ« 18 » مَثَل آنان، همچون مَثَل کسانی است که آتشی افروختند، و چون پیرامون آنان را روشنایی داد، خدا نورشان را برگرفت؛ و در میان تاریکیهایی که نمی بینند رهایشان کرد. کرند، لالند، کورند؛ بنابراین به راه نمی آیند و از ضلالت خویش برنمی گردند. مثل دوم: أَوْ کَصَیبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ« 19 » یکَادُ الْبَرْقُ یخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ« 20 » یا چون کسانی که در معرض رگباری از آسمان -که در آن تاریکیها و رعد و برقی است- قرار گرفته اند؛ از نهیب آذرخش و بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر کافران احاطه دارد. نزدیک است که برق، چشمانشان را برباید؛ هرگاه که بر آنان روشنی بخشد، در آن گام بردارند؛ و چون راهشان را تاریک کند، بر جای خود بایستند؛ و اگر خدا می خواست شنوایی و بینایی شان را برمی گرفت، که خدا بر همه چیز تواناست. ویژگیهای مدعیان دروغین ایمان با تفصیلی بیش از معرفی متقین و کافران مطرح شده است، چون این گروه اهل خدعه و نیرنگ بوده و شناسایی و دفع توطئه های ایشان امری مشکل است.
2-1-2- کلام 2. آیات 21 تا 29
دعوت مردم به تقوا به منظور بهره مندی از هدایت قرآن
14. پس از معرفی سه گروه از انسانها در کلام گذشته، این کلام مردم را دعوت می کند که از گروه نخست، یعنی متقیان باشند، تا از هدایت قرآن کریم بهره مند گردند، نه از کافران که انذار ناپذیر و در نتیجه هدایت ناپذیرند و نه از مدعیان دروغین ایمان که در حقیقت بی ایمان هستند.
15. مطلب 1. دعوت مردم به تقوا: این مطلب به تبیین راهکار عملی کسب تقوا، یعنی خداپرستی و نفی شریک از خدای سبحان، دعوت می کند؛ و با یادآوری کردن برخی از نعمتهای خدا (هر دو آیه)، مسیر اجابت آگاهانه این دعوت را باز می کند. نعمتهای یادآوری شده در این آیات بدین ترتیب است: شما، و کسانی را که پیش از شما بوده اند آفریده است؛ زمین را برای شما فرشی گسترده و آسمان را بنایی افراشته قرار داد؛ و از آسمان آبی فرود آورد و به وسیله آن آب، از میوه ها رزقی برای شما بیرون آورد. یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ« 21 » الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ« 22 »
16. مطلب 2. اثبات اعجاز قرآن و دعوت مردم به ایمان و عمل صالح: مطلب پیشین انسانها را دعوت می کند که از راه خداپرستی و نفی شریک از خدای سبحان، خود را در جرگه متقین قرار دهند. آغاز این مطلب با نفی شک از حقانیت قرآن، نشان می دهد که خداپرستی و نفی شرک مطلوب در کلام پیشین، با ایمان به حقانیت قرآن محقق می شود. در مطلب نخست کلام پیشین که به معرفی متقین اختصاص دارد، آمده است: قرآن کریم که هیچ شکی در حقانیت آن نیست، مایه هدایت تقواپیشگان است: « ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ »، بدین روی پس از دعوت به تقوا و تبیین راهکار عملی آن، کلام حاضر به شرح « لاَ رَیْبَ فِیهِ » پرداخته است، تا اگر کسی بنای خداپرستی و نفی شریک از خدای متعالی به منظور تقوا پیشگی دارد، ولی در حقانیت قرآن مردد است، شک تاریک خود را با نور تحدی و یقین به اعجاز قرآن از بین ببرد، از این رو فرموده است: اگر در حقانیت آنچه بر بنده خود نازل کردیم (قرآن) شک دارید، آنچه در توان دارید به کار گیرید و سوره ای مانند آن را بیاورید وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ« 23 » پس از تبیین بینشی حقانیت قرآن کریم، دعوت به همانندآوری سوره ای از سوره های قرآن را اجابت ناشدنی قلمداد نموده و با بهره گیری از ابزار سودمند انذار و تبشیر، در صدد ایجاد انگیزش برای ایمان و عمل صالح است. از این رو در مقام انذار، مردمان را از آتشی برحذر داشته است که سوختش انسانها و سنگها هستند و برای کافران آماده شده است فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ« 24 » و در مقام تبشیر، اهل ایمان و علم صالح را مژده داده است که ایشان را باغهایی خواهد بود که از زیر درختان آنها جویها روان است. هرگاه میوه ای از آن روزیِ ایشان شود، می گویند: « این همان است که پیش از این نیز روزیِ ما بوده. » و مانند آن نعمتها برای آنها آورده شود؛ و در آنجا همسرانی پاکیزه خواهند داشت؛ و در آنجا جاودانه بمانند وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ« 25 »
17. مطلب 3. نمونه ای عینی از تفاوت مؤمنان و کافران، در مقابل هدایت قرآن: دو مطلب گذشته، مردم را به خداپرستی و نفی شریک از خدا به منظور تقواپیشگی؛ و ایمان به قرآن دعوت کرد، چون شرط بهره مندی از هدایت قرآن و رستگاری حاصل از آن، تقوا و ایمان به حقانیت قرآن است. این مطلب، نمونه ای عینی در بیان همین حقیقت است و نشان می دهد که اهل ایمان و تقوا با باور به حقانیت قرآن کریم، مشمول هدایت الهی از طریق قرآن واقع می شوند، ولی اهل کفر و فسق بهره ای جز ضلالت و گمراهی از این چشمه حیات ندارند. این مطلب، تفاوت نگاه مؤمنان و کافران را به مثلهای قرآن کریم بیان می کند و می فهماند که همین تفاوت سبب می شود که گروهی به وسیله این مثلها هدایت شوند و گروه دیگر به وسیله همین مثلها گمراه گردند. از این روی فرموده است: خدای را از اینکه به پشه ای -یا فروتر [یا فراتر] از آن- مَثَل زند، شرم نیاید. پس کسانی که ایمان آورده اند می دانند که آن مَثَل از جانب پروردگارشان بجاست؛ ولی کسانی که به کفر گراییده اند می گویند: « خدا از این مَثَل چه قصد داشته است؟ » خدا بسیاری را با آن گمراه، و بسیاری را با آن راهنمایی می کند؛ ولی جز فاسقان را با آن گمراه نمی کند. * إِنَّ اللَّهَ لَا یسْتَحْیی أَنْ یضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ« 26 » سپس در ادامه با بیان ویژگیهای فاسقان، ایشان را معرفی می کند: همانانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند؛ و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده می گسلند؛ و در زمین به فساد می پردازند؛ آنانند که زیانکارانند الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ« 27 » قرآن کریم شیوه های مختلفی برای هدایت انسانها دارد که مثل یکی از آنهاست، ممکن است پرسیده شود در این کلام، چرا مثل را به عنوان یک ابزار هدایتی مطرح و تفاوت نگاه مؤمنان و کافران را در مقابل آن بررسی کرده است. پاسخ آن است که چون در کلام سابق به بیان دو مثل درباره مدعیان دروغین ایمان پرداخته بود، در این کلام نیز همین مثل را به عنوان ابزار هدایتی قرآن معرفی کرد و راه را بر بهانه گیری انسانهای بیمار دل بست.
18. مطلب 4. نهی مردم از کفر: پس از دعوت مردم به تقوا و ایمان به قرآن و خاطر نشان ساختن تفاوت نگاه ایمانی و کفرآمیز در بهره مندی از هدایت قرآن و معرفی دوباره کافران و فاسقان، این بار ایشان را از کفر نهی می کند و می فرماید: چگونه خدا را منکرید؟ با آنکه مردگانی بودید و شما را زنده کرد؛ باز شما را می میراند و باز زنده می کند؛ و آنگاه به سوی او بازگردانده می شوید کَیفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یمِیتُکُمْ ثُمَّ یحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ« 28 » اوست آن کسی که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفرید؛ سپس به آفرینش آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار کرد؛ و او به هر چیزی داناست هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ« 29 »
ادامه دارد…
پینوشتها:
1- سوره ی نساء، آیه 82.
2- سوره بقره، آیه 89.
منبع مقاله:
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388
مقالات مرتبط :
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (2)
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (3)
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (4)
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (5)
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (6)
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (7)
تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (8)
فرشادی
با عرض سلام وقبولی طاعات و عبادات
لطفا اگه امکان دارد صوت استاد را در این سایت بگذارید و تقسیم آیات بصورت تدبری وکلاسی .ممنونم اگه خداتوفیق بدهد برا حفظ سوره به روش تدبری کار میکنم نیاز به تقسیم وتفکیک هر سیاق دارم وآیات هر سیاق .از نوشته های استاد استفاده بردم تشکر فراوان لطفا یاری بفرمایید . جزاک الله خیرا