عالم ربانی و عارف زاهد، مرحوم آخوند ملّا حسینقلی همدانی (ره) در نامه اش به یکی از علمای تبریز چنین می نویسد:
«بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربّ العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
مخفی نماند بر برادران دینی که بجز التزام به شرع شریف، در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک الملوک جلّ جلاله نیست، و به خرافات ذوقیه اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است «کمادأب الجهال و الصوفیه خذلهم الله» راه رفتن لایوجب الّا بعداً، حتی شخص هرگاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار صلوات الله علیهم آورده باشد، باید بفهمد از حضرت احدیت دور خواهد شد و هکذا در کیفیت ذکر، بغیر ماورد عن السادات المعصومین ـ علیهم السّلام ـ عمل نماید. بناء علی هذا باید مقدم بدارد دین شریف را و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام این است که اهمّ اشیاء از برای طالب قرب، جدّ و سعی در ترک معصیت است. تا این خدمت را انجام ندهی نه ذکرت و نه فکرت، به حال قلبت فایده ای نخواهد بخشید. چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است بی فایده خواهد بود. نمی دانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیم الشأن است، و کدام نقار اقبح از نقار با اوست؟!.
… پس ای عزیز چون این کریم رحیم زبان را مخزن کوه نور یعنی ذکر شریف قرار داده بی حیائی است که مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصی نمودن. مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه نجس مملو از قاذورات. و بی شک چون دقت در مراقبت نکرده ای نمی دانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصیتها می کنی و چه آتشها روشن می نمایی؟! و چه فسادها در دین خودت بر پا می کنی؟! و چه زخمهای منکر به سیف و سنان زبانت به قلب می زنی؟! اگر نکشته باشی بسیار خوب است. اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم در کتاب نمی گنجد. در یک ورق چه می توانم بکنم. تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکرده ای چگونه منتظری که در شرح احوال قلب چیزی به تو بنویسم. پس البدار، الی التوبه الصادقه. ثم العجل العجل فی الجدّ و المراقبه.
خلاصه بعد از سعی در مراقبت، البته طالب قرب، بیداری و قیام سحر را از دست ندهد. و نماز شب را با آداب و حضور قلب بجا بیاورد. و اگر وقتش زیادتر باشد به ذکر یا فکر مناجات مشغول بشود، لیکن قدر معینی از شب باید مشغول ذکر با حضور بشود. در تمام حالاتش خالی از حزن نبوده باشد. اگر ندارد تحصیل نماید به اسبابش. و بعد از فراغ، تسبیح سیده نساء و دوازده مرتبه سوره توحید و ده مرتبه لا اله الاالله وحده لاشریک له، له الملک ـ الی آخرـ و صد مرتبه لااله الاالله و هفتاد مرتبه استغفار بخواند و قدری از قرآن شریف تلاوت نماید و دعای معروف صباح: اعنی یا من دلع لسان الصباح ـ الی آخرـ البته خوانده شود و دائماً با وضو باشد و اگر بعد از هر وضو دو رکعت نماز بخواند، بسیار خوب است، بسیار ملتفت باشد که به هیچ وجه اذیتش به غیر نرسد. و در قضاء حوائج مسلمین لا سیّما علماء و لا سیّما اتقیائهم سعی بلیغ نماید. و در هر مجلس که مظنّه وقوع در معصیت است البته البته اجتناب نماید، بلکه مجالست با اهل غفلت بغیر شغل ضرورت مضر است. اگر چه از معصیت خالی بوده باشد. کثرت اشتغال به مباحات و شوخی بسیار کردن و لغو گفتن و کوش به اراجیف دادن قلب را می میراند.
اگر بی مراقبت مشغول به ذکر و فکر بشود بی فایده خواهد بود. اگر چه حال هم بیاورد. چرا که حال دوام پیدا نخواهد کرد. گول حالی را که ذکر بیاورد، بی مراقبه نباید خورد، زیاده طاقت ندارم، بسیار التماس دعا از همه شما ها دارم. این حقیر کثیرالتقصیر و المعاصی را، فراموش ننمایید. و در شب جمعه صد مرتبه و در عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر بخواند»[1].
[1] . تذکره المتقین / ص 207.
ابراهیم امینی، تلخیص از کتاب خودسازی، ص 231 ـ 238