1. احرام
احرام، از واژه «حرم» به معنای حرمت و منع گرفته شده است و در اصطلاح فقه، حرام کردن بعضی از کارهای حلال و مباح، پس از پوشیدن لباس احرام میباشد و کسی را که چنین کند، محرم گویند و بیرون آمدن از حال احرام را احلال مینامند. احرام، جزء واجبات و ارکان حج و عمره به شمار میرود و کسی که آن را به جای نیاورد، عبادتش باطل است. این عمل، باید در یکی از میقاتها انجام گیرد و محل آن در عمره مفرده، «ادنی الحِل»، یعنی نزدیکترین مکان بیرون حرم میباشد؛ البته کسی که از میقات میگذرد، باید در همان جا محرم شود؛ چون گذشتن از میقات، بدون احرام جایز نیست. واجبات احرام سه چیزند: نیت، تلبیه و لباس احرام ومحرمات آن نزدیک به بیست و چهار چیز میباشند که در کتابهای فقهی بیان شده است.
2. حرم
حرم، در لغت به معنای حرمت و منع است و در اصطلاح فقه، به شهر مکه و بخشی از اطراف آن گفته میشود. حدود آن با ستونها و علامتهایی مشخص شده است و شکل هندسی آن تا حدودی نزدیک به شکل ذوزنقه است. این مکان، به خاطر وجود کعبه و مسجدالحرام، دارای احکام و احترام خاصی است. خداوند متعال آن را محل امن انسان، حیوان و گیاه قرار داده است. نخستین کسی که این محدوده را معین و مشخص کرد، حضرت ابراهیم علیهالسلام بود که به راهنمایی جبرائیل این کار را انجام داد. هر کس بخواهد به این مکان وارد شود، باید با حالت احرام باشد؛ مگر برای چند دسته که بستن احرام برای آنان لازم نیست.
علت نامگذاری این مکان به حرم، به خاطر آن است که انجام بسیاری از کارها و تصرفات در آن حرام و ممنوع گردیده است. این مکان «حرم الله» و مدینه و بخشی از اطراف آن «حرم رسول الله» نام گرفته است که آن دو را «حرمین» مینامند.
نزد شیعه، حرم، چند معنای دیگر دارد که عبارتند از: 1. اطراف مزار امامان علیهمالسلام و امامزادهها. 2. محل سکونت زنان. 3. زنان.
3. تلبیه
تلبیه، در لغت به معنای پاسخگویی و اجابت خواسته است و در اصطلاح فقه، به گفتار و دعای شخصی گفته میشود که جهت انجام حج یا عمره محرم شده است. او با بستن احرام، نسبت به خواسته و دعوت پروردگار عالم پاسخ میدهد. صیغه تلبیه، عبارت است از «لبیک، اللهم لبیک، انّ الحمد و النعمه لک و الملک، لا شریک لک لبیک». این چهار جمله را تلبیات چهارگانه مینامند که باید به همین لفظ خوانده شوند و عبارات مشابه، ارزشی ندارند. تلبیه، یکی از واجبات احرام است، نظیر تکبیرهالاحرام نسبت به نماز؛ همانگونه که نماز بدون تکبیرهالاحرام باطل است، احرام بدون تلبیه نیز باطل میباشد. این ذکر، باید همراه نیت احرام گفته شود که یک بار آن واجب و تکرار آن مستحب است. محرم، در عمره مفرده، وقتی به محدوده حرم رسید، باید آن را قطع کند.
4. طواف
طواف، در لغت به معنای گردش به دور محور یک شیء است و در اصطلاح فقه، گردش به دور کعبه، به قصد بندگی خدای بزرگ میباشد. هر دور از گردش، یک شوط و هفت شوط، یک طواف نام دارد. این عمل، یکی از عبادات بزرگی است که تمام انبیا از آدم تا خاتم صلیاللهعلیهوآله به وسیله آن، پروردگار عالم را عبادت میکردند. طواف، خود به تنهایی عبادت است و انسان میتواند پیش از حج یا عمره و یا پس از آن، آن را به جای آورد تا مورد رحمت خداوند متعال قرار گیرد. طواف از مقابل گوشهای از کعبه که «حجرالاسود» در آن است، آغاز میشود و در همان جا پایان مییابد. طواف کننده، باید طوری طواف نماید که همواره خانه خدا در طرف چپ او باشد. محدوده طواف در تمام اطراف کعبه، به اندازه فاصله بین «کعبه» و «مقام ابراهیم» است که حدود 13 متر میباشد و چون طواف کننده باید به دور «حجر اسماعیل» نیز بگردد، این فاصله از طرف حجر اسماعیل کمتر میشود.
5. طواف نساء
طواف نساء، از نظر لغت و اصطلاح، همان معنای طواف را دارد. یکی از کارهایی که بر محرم، حرام است، تماس با زن است که با انجام این طواف، بر شخص حلال میگردد. از این رو، آن را «طواف نساء» مینامند. این طواف، تنها به مردان اختصاص ندارد؛ بلکه باید زنان نیز به جای آورند تا بتوانند به نزدیکی با شوهر تن دهند. این عمل، در حج و عمره به جز عمره تمتّع، واجب است و در عمره مفرده، آخرین عمل به شمار میرود که باید بعد از آن، دو رکعت نماز نیز به جا آورده شود.
6. عمره
عمره، در لغت به معنای زیارت است و در اصطلاح فقه، زیارت خانه خدا با آداب ویژه آن میباشد. عمره، دو قسم است؛ عمره تمتّع و عمره مفرده. عمره تمتع، ارتباط با حج آن دارد؛ ولی عمره مفرده، خود عبادتی مستقل است و به حج ارتباط ندارد. عمره مفرده در صورت وجود شرایط آن، تنها بر اهل مکه واجب میشود؛ اما بر کسانی که شانزده فرسخ یا بیشتر با مکه فاصله دارند، مستحب مؤکد است؛ مانند ایرانیان. وظیفه اینان، عمره تمتع است که جزئی از حج تمتع میباشد. عمره مفرده، زمان معینی ندارد و در تمام سال میتوان آن را به جای آورد. اعمال آن عبارتند از: احرام، طواف، نماز طواف، سعی، حلق یا تقصیر، طواف نساء و نماز طواف نساء.
7. تقصیر
تقصیر، از واژه «قصر»، به معنای کوتاه شدن است و وقتی به وزن تفعیل، یعنی «تقصیر» در میآید، به معنای «کوتاه کردن» میباشد و در اصطلاح فقه، به کوتاه کردن مقداری از موی سر یا ریش یا شارب یا جای دیگر بدن و یا کوتاه کردن مقداری از ناخن دست یا پا گفته میشود. این عمل، در عمره تمتع واجب معین است و تراشیدن سر (حلق)، جایز نیست؛ ولی در غیر آن، مانند حج تمتع و عمره مفرده، محرم بین تقصیر و تراشیدن سر مخیّر است. تقصیر در عمره مفرده، پس از سعی انجام میشود و با انجام آن، همه محرمات، جز تماس با زن بر او حلال میگردند. تقصیر، مکان معینی ندارد؛ اگر چه اکنون متعارف است که در مروه تقصیر میکنند.
8. میقات
میقات، از واژه «وقت»، به معنای زمان گرفته شده است و از نظر ادبی، اسم زمان و یا اسم مکان به معنای زمان کاری و یا مکان کاری است؛ ولی در اصطلاح فقه و حج، اسم مکان منظور گردیدده است؛ یعنی مکانهایی که شارع مقدس آنها را برای احرام مشخص کرده که عبارتند از: مسجد شجره، مسجد جحفه، وادی عقیق، قرن المنازل، یَلَملَم، مکه، خانه مکیان و ادنی الحل. پنج مکان اول، میقات عمره تمتع هستند و مکه، میقات حج تمتع و منزل مکیان، میقات آنان و ادنی الحل، میقات عمره مفرده محسوب میشود. میقات دارای احکام خاصی است. احرام باید از میقات بسته شود و انجام آن پیش از میقات و پس از آن جایز نیست. در میقات، افزون بر یک سری کارهای مستحبی (از قبیل نظافت، اصلاح، غسل و…) سه چیز واجب است؛ 1. نیت احرام. 2. تلبیه. 3. پوشیدن دو جامه احرام.
9. سعی
سعی، به معنای تلاش و راه رفتن سریع است و در اصطلاح فقه، پیمودن هفت مرتبه، تمام مسافت میان صفا تا مروه میباشد.
«صفا» و «مروه»، دو کوه کوچک در مکه میباشند که در کنار مسجدالحرام و مقابل هم قرار دارند. این مکان، اکنون به صورت یک سالن، به ارتفاع 12 متر و عرض 20 متر ساخته شده است. فاصله بین صفا و مروه، 420 متر است و حرکت در این مکان را سعی (سعی میان صفا و مروه) مینامند. سعی، یکی از واجبات رکنی است که از صفا شروع میشود و در مروه پایان مییابد.
10. مناسک
مناسک، جمع «منسک» از واژه «نُسُک» به معنای عبادت است. با توجه به این که «قربانی» یک نوع عبادت محسوب میشود، به آن، «نسیکه» میگویند. گاهی منسک به معنای اسم مکان و اسم زمان (عبادتگاه و وقت عبادت) به کار میرود و در اصطلاح فقه، به معنای اعمال حج و خصوص قربانی است. این واژه با مشتقاتش در قرآن 6 بار آمده است.
منابع
دایره المعارف تشیع؛ فرهنگ اصطلاحات فارسی؛ معجم مفهرس قرآن؛ شرح لمعه؛ النضید فی شرح روضه الشهید؛ فرهنگ فارسی عمید؛ تحریرالوسیله؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ قاموس قرآن؛ مفردات راغب.
منبع: ماهنامه پر سمان