سیره معصومین(علیهم السلام) در ارتباط با والدین
چکیده
پدر و مادر جایگاه ویژه ای در قرآن و سیره گفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دارند. در قرآن کریم در کنار توحید و شکر خدا به احترام از پدر و مادر دستور داده است. رفتار معصومین(علیهم السلام) با پدر و مادر، همیشه آمیخته با تعظیم، تکریم، رحمت و مهربانی بوده است؛ به گونه ای که آن بزرگواران در حضور پدر و مادر، کمال ادب را رعایت می کردند و از دستورات آنان اطاعت می نمودند. آنان همواره پدر و مادر را ستایش می نمودند و حتی نسبت به پدر و مادر رضاعی که حقی بر انسان دارند، تعظیم می کردند.
همه ادیان الهی مقام پدر و مادر را بسیار ارزشمند می دانند و به آنان احترام می گذارند، ولی اسلام بیش از دیگر مکاتب به این موضوع توجه نموده و به والدین احترام و عظمت بخشیده است. حقوقی که اسلام برای پدر و مادر مشخص کرده، بسیار فراتر از حقوقی است که برای دیگران قائل شده است؛ چرا که پدر و مادر در حقیقت مربی فرد و جامعه هستند و نسل جوان در دامان آنها پرورش می یابند و بزرگ می شوند. پدر و مادر هستند که می توانند فرزندان صالحی را به جامعه تحویل دهند و زمینه ی پیشرفت اجتماع را فراهم سازند.
جایگاه والدین در اسلام
قرآن بارها از پدر و مادر به عنوان دو رکن اصلی خانواده و تأثیرگذار در تربیت فرزند یاد نموده و به خوبی از آنها تمجید کرده است. با وجود پدر و مادر، نظام خانواده شکل می گیرد که خانواده با تربیت فرزندان شایسته، می تواند بر جامعه تأثیر بگذارد. پدر و مادر به شیوه ها و لفظ های مختلفی در قرآن کریم به کار رفته است و در بیشتر مواردی که قرآن از والدین یاد کرده، آنان را همراه با تکریم و احترام نام برده است که بیانگر جایگاه آنها در اسلام می باشد. در قرآن دستور به لزوم اطاعت از پدر و مادر و رفتار نیکو با آنان بارها بیان شده است. اطاعت از پدر و مادر در کنار توحید عبادی(1) و شکر خدای متعالی(2) آمده است که این نشانه ای بر اهمیت پیروی از والدین و رفعت مقام آن دو است.(3)
جایگاه ویژه مادر
مادر بیش از پدر مورد تکریم اسلام قرار گرفته است. مقام مادر در همه ی ادیان گذشته، مانند دین حضرت عیسی(علیهم السلام) به حدی عالی است که عیسی(علیهم السلام) در میان گهواره لب به سخن گشود و نسبت به طهارت و پاکی مادر گواهی داد و پس از آن، شکر خدا کرد که او را نسبت به مادرش نیکوکار قرار داده است.(4) حضرت مسیح(علیهم السلام) خصلت های نیک فراوانی دارد اما نیکی به مادر را به عنوان برترین امتیازش به زبان می آورد. این امر، دلیل بر اهمیت مقام مادر است.
اسلام بیش از ادیان دیگر برای مادر ارزش قائل است و مقام او را بزرگ می دارد. کلمه مادر به شکل های مختلف در قرآن کریم آمده است. اگر با دقت در این موارد نگاه کنیم، می بینیم که خداوند در هر یک از آن آیات، به عظمت مادر اشاره کرده و به نوعی از مقام او تمجید نموده است. الهام مستقیم خدا به مادر موسی(علیهم السلام)، اظهار ارادت عیسی(علیهم السلام) به مادر، بیان زحمات و رنج های مادر در قرآن کریم و هم چنین دستور حق تعالی به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، همه گواه بر جایگاه رفیع مادر از منظر قرآن هستند.
جایگاه پدر و مادر در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) نیز دارای ارزش است. رفتار آن بزرگواران با پدر و مادر، در منابع سیره شناسی ثبت شده و به یادگار مانده است. در سیره معصومین(علیهم السلام) نیز برای مادر ارزشی بیشتر از پدر به چشم می خورد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: جوانی خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود: به مادرت. دوباره سؤال کرد. فرمود: به مادرت. مرتبه سوم پرسید. فرمود: به مادرت. در مرتبه چهارم سؤال نمود که پس از مادر به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به پدرت.(5) جایگاه مادر و ارزش مقام مادری از این گفتار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به روشنی قابل درک است. حضرت سه بار به نیکی کردن فرزند نسبت به مادر دستور داد و نوبت چهارم به پدر سفارش کرد. این سخن، بهترین دلیل بر عظمت شأن مادر در سیره گفتاری و رفتاری پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره ی مقام مادر می فرماید: «الجنه تحت اقدام الامهات؛(6) بهشت زیر پاهای مادران است». این حدیث نبوی حاکی از آن است که بدون رضایت مادر، نمی توان به بهشت و نعمت های بهشتی دست یافت. اگر کسی بخواهد به درجات بالای رضوان الهی دست یابد، باید به مادر احترام بگذارد و به او خدمت کند. تحمل رنج و زحمت دوره بارداری و کودکی و تأمین نیازهای جسمی و روحی فرزند از مشکلات طاقت فرسایی است که تنها مادر آن را می پذیرد. طبیعی است که خداوند به سبب صبر و بردباری مادر، مزد بی پایان به او عنایت می کند. قرآن کریم به رنج و زحمت مادر اشاره می کند و می فرماید: «حملته امه کرها ووضعته کرها و حمله وفصاله ثلاثون شهرا»؛(7) مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و مدت حمل و از شیر بازگرفتنش سی روز است.
احترام به والدین
رفتار معصومین(علیهم السلام) با پدر و مادر، رفتاری است آمیخته با احترام فراوان، سیره آن بزرگواران با والدین، سرمشق خوبی برای دیگران است که باید از آنان پیروی کنند؛ زیرا آنان به دلیل اتصال به منبع وحی، بیش از دیگران مقام پدر و مادر را درک کردند و به اهمیت آن آگاه بودند. هرچند پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در زمان حیات خویش از وجود پدر محروم بود و با مادر هم چند سالی بیش زندگی نکرد، ولی در سراسر زندگی پربارش هرگاه به یاد پدر و مادر می افتاد، با احترام از آنها یاد می کرد و به مزارشان می رفت و برایشان دعا می خواند.
رفتار رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نسبت به مادران رضاعی خود، نشان دهنده احترام ویژه او از مقام مادراست. به نوشته تاریخ نویسان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیش از سه روز از پستان مادر شیر ننوشید و پس از آن، طبق سنت عرب به دایه هایی چون ثوبیه (کنیز ابوجهل) و حلیمه سعدیه، سپرده شد و از پستان آنها شیر نوشید و در دامن آنان پرورش یافت. حضرت در طول زندگی، همیشه به یاد ایشان بود و از هر جهت به آنان کمک می کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از بعثت کسی را فرستاد تا ثوبیه را از ابوجهل بخرد، ولی او حاضر به فروش وی نشد و ثوبیه تا آخر عمر از کمک های حضرت بهره مند بود. زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) خبرمرگ ثوبیه را شنید، اندوه در چهره مبارکش نمایان گشت.(8)
ابوطفیل روایت کرده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در «جعرانه» دیدم که گوشت تقسیم می کرد. من آن روز کودکی بودم که استخوان شترها را حمل می کردم. در این هنگام زنی نزدیک پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و حضرت عبای خود را بر زمین فرش کرد و آن زن روی آن نشست. پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: حلیمه سعیدیه مادر رضایی پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.(9) پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دلیل چند روز شیری که از پستان «ثوبیه» کنیز ابوجهل نوشیده بود، از وی تجلیل می کرد و احترام او را نگه می داشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) همواره او را مورد نوازش قرار می داد و هدیه هایی برای او ارسال می داشت. بعد از مهاجرت به مدینه نیز او را فراموش نکرد و برای وی هدایایی می فرستاد.(10)
تعظیم در برابر نام والدین
نام پدر و مادر برای انسان خوش آیند است و جذابیت دارد؛ به خصوص برای معصومین(علیهم السلام) که حتی در برابر نام آنان تعظیم می کردند. یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) چند روزی خدمت حضرت نرسیده بود؛ وقتی نزد حضرت شرفیاب شد، حضرت از وی جویا شد که این چند روز کجا بوده است؟ او در پاسخ عرض کرد: خداوند پسری به من داده است. حضرت فرمود: آیا نام گذاری کرده ای؟ گفت: آری. فرمود: او را چه نامیده ای؟ گفت: «محمد» نامیده ام. راوی نقل می کند: دیدم در حالی که امام با صورت به سوی زمین پایین می رفت، می فرمود: «محمد محمد محمد» تا این که صورت مبارک نزدیک زمین رسید و فرمود: جانم، فرزندانم، خانواده ام، پدر و مادرم و همه ی اهل زمین فدای رسول خدا(صلی الله علیه وآله): به فرزندت دشنام مده، وی را کتک نزن و نسبت به او بدی نکن. بدان که در زمین خانه ای نیست که در آن نام «محمد» باشد، مگر این که هر روز آن خانه مقدس شمرده می شود.(11)
یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) با چهره گرفته و اندوهناک نزد حضرت آمد. امام فرمود: علت اندوهت چیست؟ عرض کرد: همسرم دختری به دنیا آورده است و من ناراحتم. فرمود: نامی برایش انتخاب کرده ای؟ گفت: او را «فاطمه» نامیدم. امام با شنیدن نام فاطمه، دست خود را به احترام بر بالای پیشانی نهاد و آه عمیقی از دل کشید و سه بار آن را تکرار کرد: «فاطمه، فاطمه، فاطمه». سپس به وی فرمود: حال که چنین نامی بر دخترت نهاده ای، مواظب باش هرگز او را دشنام ندهی. نام او نامی عزیز و محترم است؛ همواره احترام نامش را داشته باش.(12)
حیا در برابر والدین
حیا از اوصاف برجسته انسانی است که آدمی را از گناه و معصیت باز می دارد. حیا به شکل های مختلف قابل بروز است که در چهره فرد نمایان و بر رفتار او نیز تأثیر می گذارد. حیا، گاه در عمل انسان ظاهر می شود و گاه در گفتار و سخنان فرد. سیره معصومین(علیهم السلام) نشان می دهد که آن بزرگواران در برابر معصوم بزرگتر از خود، سخنرانی نمی کردند. در سیره امام علی(علیه السلام) نیامده است که ایشان در حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سخنرانی کرده یا خطبه ای ایراد نموده باشد. هم چنین امام حسن(علیه السلام) در برابر پدرش، امام علی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) با وجود امام مجتبی(علیه السلام) خطبه ای نگفته اند. مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار آورده است: «فحیاءالحسن عن ابیه ان یخطب فی محضره الشریف؛(13) امام حسن مجتبی(علیه السلام) حیا کرد از این که در حضور پدرش علی(علیه السلام) به ایراد خطبه بپردازد».
رعایت حقوق والدین
امام علی بن الحسین(علیه السلام) درباره ی حق پدر و مادر و منزلت آن دو، سخن گفته است. وی درباره ی حق مادر می فرماید: «واما حق امک ان تعلم انها حملتک حیث لایتحمل احد احدا و اعطتک من ثمره قلبها ما لا یعطی احدٌ احداً ووقتک بجمیع جوارحها و لم تبال ان تجوع و تطمعک و تعطش و تسقیک و تعری و تکسوک و تضحی و تهجرک النوم لاجللک ووقتک الحر والبرد لتکون لها فانک لا تطیق شکرها الا بعون الله و توفیقه؛(14) حق مادر بر تو این است که بدانی او تو را حمل نمود، آن گونه که هیچ کس دیگری را حمل نمی کند؛ از میوه قلبش به تو داد که احدی به دیگری نمی دهد؛ تو را با جمیع اعضا و جوارحش در آغوش گرفت و باکی نداشت از این که گرسنه باشد، در حالی که تو را سیر می نمود و یا تشنه باشد، آن هنگام تو را سیرآب می ساخت و نیز هراس نداشت که خود برهنه باشد، آن گاه که تو را می پوشانید، و در آفتاب باشد تا تو در سایه باشی، و خواب را به خاطر تو ترک نمود و تو را از سرما و گرما محافظت نمود و تو در برابر این همه ی خدمت، کجا می توان شکرگزار او باشی، مگر به کمک و یاری و توفیق پروردگار»؟
برداشت تربیتی از گفتار امام(علیه السلام) این است که فرزند باید همواره شکرگزار رنج و زحمت های مادر باشد و تمام توان خویش را از او دانسته، خود را همواره مدیون مادر بداند. واقعیت این است که مادر، فرزند را بیش از جان خود دوست دارد و تمام مشکلات را تحمل می کند تا او در آسایش باشد. طبیعی است که عشق و علاقه به فرزند و تحمل سختی های فراوان برای تربیت فرزند، حق بزرگی را بر عهده فرزند می گذارد که می بایست در جهت ادای آن تلاش کند. از این روست که خداوند می فرماید: «فلا تقل لهما اف»؛(15) در برابر آنها (پدر و مادر) اف مگو.
اگر فرزندی قلب مادر را بشکند، مورد خشم خدا قرار می گیرد؛ چرا که خشم مادر، قهر خدای تعالی را به همراه دارد.
حفظ نام والدین
درباره امام حسین(علیه السلام) روایت شده که همه ی پسرانش را «علی» نام نهاد. از ایشان پرسیدند: چرا فرزندانت را این گونه نامیده ای؟ فرمود: اگر خداوند صد فرزند پسر به من می داد، همه را علی می نامیدم. مرحوم کلینی از «محمد بن محمد عزرمی» روایت کرده است: مروان بن حکم، حاکم اموی مدینه، به دستور معاویه برای جوانان قریش مقرری تعیین کرد. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: به مروان برخوردم، او پرسید نامت چیست؟ گفتم: علی بن الحسین (علیهم السلام). هم چنین سؤال کرد که نام برادرت چیست؟ گفتم: علی. مروان گفت: علی علی! پدرت چه می خواست که همه ی فرزندانش را علی نام گذاری کرده است؟ سپس برای من نیز مقرری مشخص کرد. من به پدرم گزارش دادم و او فرمود: «ویلی علی ابن الزرقاء دباغه الادم لو ولد لی مائه لاحببت ان لا اُسمی احدا منهم الا علیا؛(16) وای بر فرزند زنِ کبود چشم، اگر خداوند صد فرزند پسر به من عنایت کند، همه را علی، نام گذاری خواهم کرد».
این رفتار امام حسین(علیه السلام) و نام گذاری فرزندان به نام علی، در واقع برای حفظ نام پدر بوده است. منع نام علی از طرف حاکمان اموی، سبب شد که امام حسین(علیه السلام) اسم علی را در میان خانواده خود محفوظ بدارد. به نظر می رسد که آن حضرت در انتخاب نام برای فرزندان بسیار حساس بود و نامی را که خداوند برای پدرش برگزیده بود برای فرزندانش انتخاب کرد؛ زیرا علی، نامی است زیبا و با معنا که هم تداعی صاحب نام است و هم زنده نگه دارنده یاد و خاطره پدر در میان خانواده.
ذکر فضایل والدین
از سیره معصومین(علیهم السلام) ذکر فضایل و مناقب والدین است. فاطمه، دختر امام حسن مجتبی(علیه السلام)، همسر امام سجاد(علیه السلام) و مادر امام محمد باقر(علیه السلام) است. وی یکی از بانوان علوی، از شجره طیبه رسالت و زنی با شرافت، با حیا و عفت و صاحب کرامت است که نسل ائمه اطهار(علیهم السلام) را به امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) پیوند داده است. امام باقر(علیه السلام) از فضایل مادرش فراوان سخن گفته است. ایشان درباره مادرشان فرمودند: «کانت امی قاعده عند جدار فتصدع الجدار و سمعنا هده شدیده، فقالت بیدها: لا و حق المصطفی(صلی الله علیه وآله) ما اذن الله لک فی السقوط، فبقی معلقا فی الجو حتی جازته، فتصدق عنها ابی عنها بمائه دینار؛(17) مادرم در کنار دیواری نشسته بود که صدای شدیدی از دیوار به گوش رسید و نزدیک بود فرو ریزد. در آن هنگام مادرم با دستش اشاره کرد و گفت: نه، به حق پیامبر(صلی الله علیه وآله)، خداوند به تو اجازه نمی دهم که فروریزی، دیوار در هوا معلق ماند تا او کنار رفت. پدرم برای او صد دینار صدقه داد». امام صادق(علیه السلام) نیز درباره ی مادر بزرگ خود، فاطمه بنت الحسن(علیه السلام) فرمود: «کانت صدیقه لم تدرک فی ال الحسن امراه مثلها؛(18) بانویی راستگو و درستکار بود که زنی مانند او در خاندان امام حسن(علیه السلام) نبوده است». هم چنین امام صادق(علیه السلام) درباره ی مادرش فاطمه(19) فرمود: «کانت امی ممن امنت و اتقت و احسنت، والله یحب المحسنین؛(20) مادرم از زنان با ایمان، متقی و نیکوکار است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
در فوت والدین
از دست دادن بستگان به ویژه پدر و مادر، برای هر انسانی سخت و دشوار است، اما برای معصومین(علیهم السلام) که از نظر روحی و عاطفی در مرتبه بالایی قرار دارند، مشکل تر از دیگران بوده است؛ از این رو، ائمه اطهار(علیهم السلام) در فوت پدر و مادر خود به شدت ناراحت می شدند، ولی راضی بودند به رضای خدای متعال و هیچ گاه ناشکیبایی نکردند. زینب، دختر امیرالمومنین علی(علیه السلام) که تربیت یافته دامان معصومین(علیهم السلام) است، با همه ی مصیبت هایی که بر او وارد شد، در مقابل ابن زیاد فرمود: «مارأیت الا جمیلاً؛(21) در صحنه کربلا جز زیبایی چیزی ندیدم».
در سیره امام هادی(علیهم السلام) آمده است که در شهادت پدرشان، امام جواد(علیه السلام)، آیه استرجاع را قرائت فرمود. هارون بن الفضل گوید: روزی که امام جواد(علیه السلام) وفات کرد، فرزندش امام هادی(علیهم السلام) را دیدم آیه استرجاع را به زبان جاری کرد و فرمود: ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم؛ اینک [پدرم] ابو جعفر(علیهم السلام) از دینا رفت.(22) آیه استرجاع یعنی گفتن «انا الله وانا الیه راجعون»(23) که انسان را به یاد خدا و یاد مرگ می اندازد، غم ها را از دل وی بیرون می سازد و سینه او را سبک می کند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در کودکی، مادر خود را از دست داد و در غم او به شدت گریه کرد و عزادار شد. به نوشته تاریخ نگاران، پیامبر(صلی الله علیه وآله) همراه مادر خود برای زیارت تربت پدرش، عبدالله به سفر یثرب رفتند. هنگام بازگشت، زمانی که در سرزمین ابواء (نزدیک مدینه) رسیدند، آمنه بیمار شد و به تدریج حالش رو به وخامت نهاد و کم کم آثار مرگ در وی پدیدار گشت. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آخرین لحظات زندگی مادر، صورت را به صورت او گذاشت و با اندوه به چهره مادر نگاه می کرد و می گریست. همراهان هر بار او را از بدن مادر جدا می کردند، دوباره خود را روی جنازه مادر می انداخت و ناله می کرد.(24) این رفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) نشانه مهر و علاقه آن حضرت به مادر و اظهار مصیبت در مرگ اوست.
پس از فوت والدین
عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیش از تولد آن حضرت در مدینه و در میان طایفه بنی النجار که دایی های پدرش بودند، وفات کرد.(25) وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سن شش سالگی بود، همراه مادر به زیارت مزار پدر رفت. هنگامی که وارد مدینه شد، به محله بنی النجار رفت و در خانه ای ساکن شد که عبدالله در آن جا از دنیا رفته و مدفون شده بود. حضرت در مدت یک ماه اقامت در مدینه، هر روز به زیارت قبر پدر می رفت و در فراق او اشک می ریخت و ناله می کرد.(26)
رفتن به زیارت قبر پدر و مادر در سیره معصومین(علیهم السلام) فراوان وجود داشته است. فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بر تربت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می رفت، علی(علیه السلام) قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را زیارت می کرد و هم چنین سائر ائمه(علیهم السلام) نیز به زیارت مزار امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا می رفتند و برایش عزاداری می کردند که در تاریخ به تفصیل بیان شده است.
ابن سعد در طبقات نقل کرده است که وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در صلح حدیبیه گذرش به سرزمین ابواء افتاد، فرمود: «خداوند بر محمد اذن داده است که قبر مادرش، آمنه را زیارت کند». آن گاه کنار مزار مادر آمد، قبر او را در بغل گرفت، به یاد مادر گریست و ناله کرد و مسلمانان نیز به گریه افتادند. علت گریه را پرسیدند. فرمود: رحمت مادر مرا فراگرفت و گریستم. پیامبر(صلی الله علیه وآله) قبر مادر را که در اثر گذشت زمان فرسوده شده بود، تعمیر کرد.(27)
روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر مزار مادر رفت، دو رکعت نماز خواند، سپس مادر را صدا زد. قبر شکافته شد و آمنه در میان قبر نشسته بود و می گفت: «اشهدان لااله الاالله و أنک رسول الله(صلی الله علیه وآله) ». حضرت از مادر سؤال کرد که امامت کیست؟ گفت: فرزندم! امام تو کیست؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: اینک امام تو علی بن ابی طالب(علیهم السلام) است. آمنه به ولایت علی(علیه السلام) شهادت داد و به جایگاهش برگشت.(28)
هم چنین عبدالله بن مسعود می گوید: روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از مدینه بیرون آمد و ما نیز همراه او بیرون رفتیم تا به قبرستان رسیدیم. به دستور او همگی نشستیم، سپس چند گامی پیش رفت تا به یکی از قبرها رسید. در کنار آن قبر نشست و مدت طولانی با آن سخن گفت و راز و نیاز کرد. سپس با صدای بلند گریست و ما نیز در اثر گریه او به گریه افتادیم. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) نزد ما آمد. عمربن خطاب پرسید: چرا گریه کردی؟ فرمود: قبری که با آن راز و نیازکردم، قبر مادرم، آمنه است. از خداوند خواستم که قبرش را زیارت کنم و خداوند به من توفیق زیارت قبر مادر را داد.(29) پیامبر(صلی الله علیه وآله) همواره به نقطه ای که مزار پاک مادرش آمنه بود، توجه داشت و طول زمان و بعد مسافت قلب او را از توجه به آن نقطه باز نمی داشت.
ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز بعد از رحلت پدر و پدربزرگ به زیارت قبر آنها می رفتند. امام علی(علیه السلام) حضرت زهرا و حسنین(علیهم السلام) همواره مرقد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را زیارت می کردند. امام علی(علیه السلام) و حسنین(علیهم السلام)، مزار فاطمه زهرا(علیهم السلام) را زیارت می کردند و بر قبر او قرآن تلاوت می نمودند. امام زین العابدین(علیهم السلام) و امام صادق(علیه السلام) نیز بارها به زیارت مرقد امام حسین(علیه السلام) به کربلا مشرف شدند و برای آن حضرت عزاداری کردند.
بر فرزندان واجب است که بعد از فوت والدین، دین آنها را پبردازند. سید ابن طاووس در کتاب کشف المحجه از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است: چون حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، مقداری بدهی به عهده داشت. فرزندش علی بن الحسین(علیه السلام)، ملکی را که در مدینه داشت، به سیصد هزار درهم فروخت و بدهی پدرش را داد.(30)
یادآوری خاطرات والدین
زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در شش سالگی با مادرش آمنه به مدینه سفر کرد، به خانه «نابغه» از طایفه بنی عدی بن نجار وارد شد و یک ماه در آن جا اقامت کرد. مادرش آمنه تمام قضایای پدر و داستان فوت او را برای فرزند تعریف کرده بود و گفته بود که پدرش، عبدالله در آن خانه از دنیا رفته است و قبرش نیز همان جاست. پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از هجرت به مدینه، هرگاه آن جا می رفت به یاد پدر و مادر می افتاد و می فرمود: «هاهنا نزلت بی امی وفی هذه الدار قبر أبی عبدالله بن عبد المطلب؛(31) این جا با مادرم منزل گزیدم و در این خانه قبر پدرم عبدالله بن عبدالمطلب است». یاد پدر، زمینه ساز دعا و طلب مغفرت از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای او بود. هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به یاد پدر می افتاد و خاطره ای از او در ذهنش زنده می شد، از عمق دل برای وی طلب آمرزش می کرد.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) هرگز خاطرات سفر با مادر را از یاد نبرد، و آن خاطرات را برای خود نگه داشت. از این رو، هنگام هجرت به مدینه به سراغ آثار خانه هایی رفت که حدود نیم قرن پیش در دوران کودکی مشاهده کرده بود و با دیدن آن، خاطرات خود را مرور می کرد.(32) هنگامی که به محله بنی النجار در مدینه رسید، فرمود: مادرم مرا این جا آورد و در این خانه، قبر پدرم است. وقتی به محله بنی عدی رسید، رقت قلب پیدا کرد و فرمود: در این جا با انیسه – کنیزی از انصار – بازی می کردم و با کودکانی از دایی هایم همراه بودم و در چاه بنی عدی به خوبی شنا می کردم.(33) او روزهای شیرین همراهی با مادر رادر سینه نگه داشت و خانه ای که زادگاهش بود و بعد از مرگ مادرش بسته شده و بی استفاده مانده بود، فراموش نکرد.(34)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در دوره جوانی گاهی سراغ خانه هایی می رفت که با مادرش در آن جا زندگی کرده بود و درباره ی آن چه روزگار بر سرش آورده بود، گفت و گو می کرد و روزهای تلخ و شیرین زندگی با مادر را به خاطر می آورد. بعد از فتح مکه؛ سراغ خانه ای را گرفت که با مادر در آن زندگی کرده بود و دید که پسر عمویش، عقیل در آن ساکن است، دلش نیامد او را از آن جا بیرون کند.(35) پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) همیشه به یاد مادر بود و هر جا می رفت و هر جا ساکن می شد، با یاد مادر دل خوش بود. با یاد مادر، عواطف از وجودش تراوش می کرد و عنوان مادری را به منزلتی می رساند که هیچ مقام و منزلتی با آن برابری نمی کند.
امام سجاد(علیه السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارش، سال ها به یاد او بود، اگر آبی برایش می آوردند یا گوسفندی را سر می بریدند، اشک می ریخت. از ایشان سؤال می کردند، می فرمود: «کیف لا أبکی؟ وقد منع أبی من الماء الذی کان مطلقا للبساع والوحوش؛(36) چگونه گریه نکنم؟ در حالی که پدرم را از آب منع کردند؛ آبی که برای درندگان و حیوانات وحشی آزاد بود». گاه می فرمود: به یاد تشنگی پدرم گریه می کنم؛ چون او را با لب تشنه به شهادت رسانیدند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: امام سجاد(علیه السلام) بیست سال گریه کرد. هرگاه غذایی را نزد او می گذاشتند، اشک می ریخت. غلامش عرض کرد: فدایت شوم، یا ابن رسول الله(علیه السلام)! می ترسم در اثر گریه خود را به هلاکت اندازی؟ فرمود: من شکایتم را به خدا می برم؛ او می داند چیزی را که شما نمی دانید. من هیچ گاه قتل گاه فرزندان فاطمه(علیهاالسلام) را به یاد نمی آورم، مگر این که گریه راه گلویم را می گیرد.
پی نوشت ها :
1. «وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا»؛ پروردگارت حکم کرده است که جز خدا کسی را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.(اسراء، آیه ی 23).
2. «ان اشکرلی ولوالدیک»؛ شکرگزار من و پدر و مادرت باش. (لقمان، آیه ی 14)
3. نکته قابل توجه به این که جایگاه پدر و مادر هم از راه عقل و شکر منعم و هم از راه قرآن و سیره گفتاری و رفتاری معصومین(علیهم السلام) قابل تبیین است.
4. «وبرا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا»؛ مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی قرار نداده است. (مریم، آیه ی 32).
5. منتخب میزان الحکمه، ص 552.
6. همان.
7. احقاف، آیه ی 15.
8. فروغ ابدیت، ج1، ص159.
9. آمنه مادر پیامبر، ص198.
10. همان، ص197.
11. وسائل الشیعه، ج15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، باب 24، ص126، 4.
12. همان، باب 87، ص200.
13. سفینه البحار، ج2، ص510.
14. من لایحضره الفقیه، ج2، ص460-461.
15. اسراء، آیه ی 23.
16. وسایل الشیعه، ج15، کتاب النکاح، ابواب احکام اولاد، باب 25، ص128.
17. اصول کافی، ج1، کتاب الحجه، مولد علی بن الحسین(علیه السلام)، ص 436، سفینه البحار، ج2، تاریخ ابی جعفر الباقر(علیه السلام)، ص 350.
18. اصول کافی، ج1، کتاب الحجه، مولد ابی جعفر(علیهم السلام)، ص 536، حدیث1.
19. مادر امام صادق(علیه السلام) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر و مادرش اسماء دختر عبدالرحمن بن ابی بکر است. او از بانوان محدث، عارف، صالح و در نهایت ورع و تقوا بود.
20. اصولی کافی، ج1، ص539؛ زنان نامدار، ص76؛ سفینه البحار، ماده «فرو» و منتهی الآمال.
21. منتهی الآمال، ص537.
22. بحارالانوار، ج50، ص136.
23. ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم(بقره، آیه ی 156).
24. آمنه، مادر محمد، ص112.
25. تاریخ یعقوبی، ص 362.
26. السیره النبویه، ج1، ص205.
27. آمنه، مادر پیامبر، ص192.
28. همان، ص221.
29. آمنه، مادر پیامبر، ص193.
30. بحارالانوار، ج43، ص321.
31. الوفا باحوال المصطفی، ج2، ص117.
32. مادر پیامبر، ص194.
33. همان.
34. مادر پیامبر، ص194.
35. همان، ص195.
36. بحارالانوار، ج46، ص109.
منبع: سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (علیهم السلام)