نویسنده:اسماعیل نساجی زواره
اشاره
اسلام به عنوان مکتبی جامع، سعادت بخش و پویا برای تمام ابعاد وجودی و نیازهای انسان برنامه و دستوراتی خاص را در نظر گرفته و اهمیت آن را گوشزد نموده است. یکی از مؤلّفه های مهم و ارزشمند در گستره زندگی اجتماعی تعامل با مردم است که به این مسئله در آموزه های دینی توجه ویژه ای شده است و احادیث و روایات زیادی از سوی پیامبر(ص) و امامان(ع) به این موضوع اختصاص یافته است.
نگارنده سعی دارد که در این نوشتار اهمیت «مردم داری» و «ارتباط با مردم» را از منظر پیشوایان معصوم(ع) مورد بررسی قرار دهد تا پویندگان راستین راه آن بزرگواران بتوانند از این آموزه ها بهره مند شوند.
حمایت از محرومان
در جامعه اسلامی مسلمانان باید از لحاظ توزیع ثروت های عمومی، امتیازها و سایر خدمات در حد مساوی قرار گیرند. پیامبران الهی تلاش می کردند تا فقرا و محرومان جامعه علاوه بر رشد فکری و فرهنگی از محرومیّت های مادّی رها شوند و یک زندگی مناسب و در شأن خود داشته باشند. از این رو پیشوایان معصوم(ع) در سیره خود لازم می دیدند که در حد توان با انواع فقر و محرومیّت مبارزه کنند و این پدیده شوم و زیانبار را که نتیجه بی عدالتی و ظلم بود، ریشه کن نمایند.
حضرت علی(ع) از قول نبی مکرّم اسلام(ص) می فرماید: «لن تقدّس امّهٌ لا یؤخذ للّضعیف فیها حقّه من القویّ غیر متتعتعٍ؛(1) جامعه ای که در آن حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچ گاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید.»
لذا می بینیم که پیشوایان دینی نه تنها سفارش های مؤکّدی در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند.
امام علی(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامه های اصلاحی خویش قرار داده بود. آن حضرت در عهدنامه خویش به مالک اشتر به وی مأموریت می دهد که هیچ گاه از اقشار محروم جامعه غفلت نورزد و نیازهای آنان را تأمین کند. هم چنین علاوه بر فرمان هایی که به کارگزاران خویش در جهت تأمین اجتماعی محرومان جامعه می دهد، خود نیزعملاً به تأمین این قشر در جامعه اقدام می کند و خود را «پدر یتیمان» معرفی می نماید و همچون پدر با آنان رفتار می کند.(2)
پیشوای دوم شیعیان امام حسن مجتبی(ع) در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان سرآمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود.
آن حضرت دوبار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید.(3)
روزی عثمان کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقر گفت: مراد نزد کسی راهنمایی کن تا کمک بیشتری نماید. عثمان به امام حسن و امام حسین(ع) اشاره کرد. وی پیش آنان رفت و درخواست کمک نمود. امام مجتبی(ع) فرمود: «انّ المسأله لاتحلّ الّا فی احدی ثلاث: دم مفجعٍ، او دینٍ مقرحٍ او فقرٍ مدقعٍ؛(4) درخواست کردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهی و دین کمر شکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد.»
کدام یک از این موارد برای تو پیش آمده است؟ عرض کرد: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است.
آن گاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از وی امام حسین(ع) چهل و نه دینار به او عطا کرد. عثمان گفت چه کردی؟ جواب داد: تو کمک کردی ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ امّا حسن بن علی(ع) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد، آن گاه پنجاه دینار دارد.
عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلت هستند. نظیر آنان را کی می توان پیدا کرد؟!(5)
رازداری
یکی از اصول اخلاقی و تربیتی مکتب اسلام رازداری و فاش نکردن اسرار خود و دیگران است، زیرا ممکن است کرامت انسانی خود در صورت فاش شدن اسرار و رازهای نهانی اش لطمه بیند. از این رو در دستورات اخلاقی اسلام توصیه شده که هرگز اسرار ویژه خود را حتّی به دوستان صمیمی خود نگویید، زیرا ممکن است آنان روزی دشمن شما شوند و از این فرصت سوء استفاده نمایند.
حضرت علی(ع) در ضمن توصیه های اخلاقی و حکومتی، مالک اشتر را به راز داری مردم توصیه می کند و به او می گوید: تو به عنوان نماینده حکومت بیش از هر کس سزاوار حفظ اسرار مردم هستی. مردم به هنگام مشکلات و ناملایمات، اسرار خود را با تو در میان می گذارند، تو باید با حوصله کامل پای حرف آنان بنشینی و سنگ صبور و رازدار آنان باشی.(6)
خویشتن داری در حفظ اسرار و راز دیگران یکی از نشانه های وسعت روح و قدرت اراده است. امام رضا(ع) می فرماید: «انسان مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر این که سه خصلت داشته باشد: سنّتی از خداوند متعال، سنتی از پیامبر(ص) و سنّتی از امام، سنت خداوند کتمان اسرار مردم است، سنت پیامبر(ص) مدارا با مردم است و سنّت امام شکیبایی در برابر ناراحتی ها و مشکلات می باشد.»(7)
همدردی و همیاری
یکی از زیباترین خصلت های معاشرتی همدردی و یاری کردن دیگران است. انسان به حکم اجتماعی بودن، جهت تأمین آسایش و آرامش به دیگران نیازمند است و همین نیازها او را در جهت تعاون و مشارکت با دیگران ترغیب می کند، در دین اسلام مشارکت و تعاون یکی از آموزه های اصلی قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «و تعاونوا علی البرّ و التّقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان.»(8)
در سیره پیشوایان معصوم(ع) همدردی و دیگر یاری امری ستوده و خدا پسندانه است. پیامبراسلام(ص) می فرماید: «کسی که دو لباس دارد یکی را خود بپوشد و دیگری را به برادر دینی خویش بپوشاند.»(9)
امام صادق(ع) همدردی و مواسات با برادران دینی را وسیله تقرّب به خداوند دانسته است. آن حضرت می فرماید: «تقرّبوا الی الله بمواسات اخوانکم.»(10)
امام کاظم(ع) به «جعفربن محمد عاصمی» فرمود: ای عاصم! در همدردی و ارتباط با یکدیگر چگونه هستید؟ عاصم جواب داد: به بهترین حالتی که شخصی ممکن است باشد. فرمود: آیا این گونه هستید که یکی از شما هنگام تنگ دستی به مغازه یا خانه برادر دینی اش برود و کیسه پول او را بردارد و به مقدار نیاز از آن برگیرد و او نیز ناراحت نشود؟ عاصم گفت: نه. امام فرمود: پس در حالتی از ارتباط با یکدیگر نیستید که من دوست می دارم.(11)
نقل می شود وقتی که زمان وفات «زیدبن اسامه» فرا رسید زید گریه می کرد. امام سجاد(ع) که بر بالین وی حاضر بود، فرمود: چرا گریه می کنی؟ چه چیزی تو را می گریاند؟ زید عرض کرد: گریه ام برای این است که پانزده هزار دینار بدهی دارم و چیزی هم به جا نگذاشته ام تا آن را ادا نمایند. امام فرمود: گریه نکن. من از جانب تو بدهی ات را ادا می کنم. آن حضرت پس از وفات زید تمام بدهی اش را پرداخت.(12)
مدارا با مردم
یکی از سجایای اخلاقی که مایه دوام و ثبات جامعه است، مدارا با دیگران است. رفق و مدارا در سیره رفتاری و عملی پیشوایان معصوم(ع) فراوان به چشم می خورد. ایشان در امر تبلیغ و اجرای فرامین الهی علاوه بر شخصیّت دادن به مردم، آنان را محترم می شمردند، به گونه ای که با گفتار و کردار خویش بهترین آداب زندگی را به دیگران می آموختند و درشت خویی آنان را با صبر و حوصله تمام تحمّل می نمودند.
پیامبراسلام(ص) با مدارای خویش توفیق یافت که دین و دنیای مردم را اصلاح نماید. مدارا سختی ها را آسان می کند و آدمی را در برخورهای اجتماعی موفق می دارد، زیرا نیمی از روابط فرد و جامعه در گرو رفق و مداراست. امام کاظم(ع) فرمود: «مدارا نیمی از زندگی است.»(13)
رفق و مدارا از مهم ترین صفات الهی است و از همین رو پیشوایان معصوم(ع) بالاترین حد این فضیلت اخلاقی را داشتند. البته مدارای مورد بحث به معنای چشم پوشی از حق و زیرپاگذاشتن اصول و یا عبور از حدود معیارهای اساسی نیست، بلکه نوع روشی در برخورد با دیگران است که خداوند بندگان ویژه خویش را بر آن می ستاید و می فرماید: «و عباد الرّحمن الَّذین یمشون علی الارض هوناً و اذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً؛(14) و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به آرامی راه می روند و چون افراد نادان ایشان را خطاب قرار دهند، به ملایمت و مدارا پاسخ دهند.» نقل می شود که از قبیله “بنی سعد” فردی به حضور پیامبر(ص) رسید. وی انسانی درشت خوی بود و هنگام پرسش و صحبت با پیامبر(ص) چندین بار بی ادبی و گستاخی کرد، اما آن حضرت با حوصله و آرامش تمام سؤالات او را پاسخ داد. این روش پیامبر(ص) نه تنها باعث مسلمان شدن آن فرد شد، بلکه تمام مردان و زنان قبیله بنی سعد مسلمان شدند.(15)
عفو خطاکاران
احتمال خطا و لغزش انسان در زندگی بسیار است و مممکن است هر آن دچار لغزش و اشتباه شود. برخی از دوستان پیامبر(ص) و امامان در محضر آن حضرات دچار خطاهایی می شدند که به علت سهو بودن خطاکاران را عفو می کردند و این در زندگی اجتماعی ما درس بزرگی است و روش عفو و مهربانی را به ما می آموزد و ما را از انتقام و جنجال آفرینی باز می دارد.
روزی یکی از کنیزان امام سجاد(ع) بر روی دستان آن حضرت آب می ریخت. ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارک امام اصابت کرد. حضرت سرش را به طرف کنیز برگرداند. کنیز که نگران و هراسان شده بود با زیرکی این آیه را خواند: «…و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»(16)
امام فرمود: خشم خود را فرو بردم و تو را بخشیدم. سپس او را در راه خدا آزاد کرد.(17)
تعجیل در تأمین نیازها
گره گشایی از مشکلات مردم بدون از دست دادن فرصت، در سیره امامان معصوم(ع) مصادیق فراوان دارد. هرگاه کسانی در جامعه دچار مشکل می شدند برای رفع آن به محضر آن بزرگواران می آمدند و آنان بی درنگ در جهت رفع مشکلات و گرفتاری های مردم اقدام می کردند و اجازه نمی دادند که گره گشایی از مشکلات ارباب رجوع به تأخیر افتد و فرصت ها از دست برود.
از امام محمد باقر(ع) روایت شده است که: حضرت علی(ع) در هوای گرم به خانه برمی گشت. زنی را دید که از شوهرش شکایت می کند. امام فرمود: صبر کن تا گرمای هوا کاهش یابد. زن عرض کرد اگر دیر کنم آتش غضب شوهرم شعله ورتر می شود. امام علی(ع) سرش را تکان داد و قسم یاد کرد بی درنگ حق مظلوم را بستاند و مشکل وی را حل نماید. از این رو همراه با زن به راه افتاد و به در خانه آن زن رسید، شوهرش را به ترس از خدا و عدم آزار و اذیّت زنش فراخواند. مرد از سخنان امام برآشفت، امّا در این هنگام دید مردمی که از آنجا عبور می کنند به حضرت علی(ع) سلام می کنند. فهمید که این شخص امیرالمؤمنین(ع) است. به همین دلیل به دست و پای آن حضرت افتاد و از گناه و لغزش خویش بخشش خواست، شمشیرش را غلاف کرد و به زنش گفت تا داخل منزل بیاید.(18)
خیرخواهی
نصیحت به همنوعان و خیرخواهی برای برادران مسلمان در سیره پیشوایان معصوم(ع) از اهمیّت و جایگاه قابل توجهی برخوردار است در آموزه های دینی سفارش شده است که افراد جامعه اسلامی خیرخواه یکدیگر هستند. امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: «برای مؤمن واجب است تا مؤمن دیگر را نصیحت کند و خیرخواه او باشد.»(19)
این وظیفه درباره مصلحان اجتماعی از اهمیّت خاصی برخوردار است، به گونه ای که در قرآن کریم دعوت و تبلیغ پیامبران با واژه «نصیحت» معرفی شده است. قرآن کریم از زبان حضرت هود(ع) چنین نقل می کند: «ابلّغکم رسالات ربّی و انا لکم ناصحٌ امین؛(20) پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواه امینی هستم.»
نصیحت و خیرخواهی گستره وسیعی دارد و هرگونه گفتار و کردار خیرخواهانه را دربر می گیرد. ارشاد به مصالح دینی، دنیوی، کمک به اصلاح امور و جلوگیری از لغزش، زبان خاصی نمی شناسد، ممکن است فرد ناصح بر اساس تشخیص گاهی از زبان انتقاد و گاهی از زبان تعریف و تمجید برای رفع مشکل استفاده کند.
حضرت علی(ع) انتقادها و اعتراض های خود را نسبت به معاویه «نصیحت» دانسته و در نامه ای به او می نویسد: «واعلم انّ الشّیطان قد تبّطک عن ان تراجع احسن امورک و تأذن لمقال نصیحتک؛(21) بدان که شیطان نمی گذارد تو به نیکوترین کارهایت بپردازی و اندرزی که به سود توست بشنوی.»
آن حضرت در وصیّت خود به امام مجتبی(ع) می فرماید: «وامحض اخاک النصیحه حسنهً کانت او قبیحهً؛(22) برای برادرت نصیحت را خالص گردان چه در نزد او نیکو باشد و چه زشت.»
مزاح با مردم
اسلام دین عاطفه، صلح و امید است و همواره مسلمانان را به صمیمیت و صفا دعوت می نماید، به طوری که حضرت علی(ع) در مورد شادی و صفا می فرماید: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه؛(23) شادی مؤمن در چهره اوست و غم و اندوهش در دل.»
بدین معنا که فرد مؤمن همواره غم خویش را برای خود نگه می دارد ولی در برخوردهای اجتماعی، با گشاده رویی دیگری را در شادی خود سهیم می نماید. این نه تنها گفتار اهل بیت(ع) است بلکه در رفتار آن بزرگواران نیز به گونه روشن و عینی به چشم می خورد. برخلاف آن چه در برخی اذهان جا افتاده است، پیشوایان معصوم(ع) نه تنها اهل شاد کردن و مزاح با دیگران بودند، بلکه به دیگران آن را توصیه می نمودند و شاد نمودن دل مؤمن و پاک کردن غبار غم از چهره او را سجیه ای اخلاقی می دانستند.
پیامبر(ص) در حدیثی می فرماید: «انّی امزح ولااقول الّا حقّا؛(24) من مزاح و شوخی می کنم ولی جز حق چیزی نمی گویم.»
یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل می کند که روزی آن حضرت به من فرمودند: مزاح و شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ من در جواب عرض کردم: کم است. فرمودند: چرا با یکدیگر مزاح نمی کنید؟ مزاح کردن از حسن خلق است و به واسطه آن برادر مسلمانت را خوشحال می سازی. سپس امام صادق(ع) فرمودند: سیره پیامبراکرم(ص) این گونه بود که مزاح می کردند و با این کارشان می خواستند دیگران را خوشحال کنند.(25)
حمایت از تولید کنندگان
پیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاش های اقتصادی پیش گام بودند، از تولیدکنندگان نیز حمایت می کردند.
کمک های مالی آن بزرگواران به آسیب دیدگان و ورشکستگان که زندگی اقتصادی آنان به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیر است.
یکی از یاران امام موسی کاظم(ع) می گوید: در نزدیکی مدینه صیفی کاری داشتم موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخ ها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم، نشسته بودم و فکر می کردم. ناگهان امام کاظم(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید. فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخ ها کشاورزی مرا نابود کرده اند. حضرت فرمود: چقدر ضرر کرده ای؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینال به او بده، سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده. آن مرد می گوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم، یاابن رسول الله! وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه داری کنید.(26)
امام در کمک به کشاورزی که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه ای که از دست داده بود، مقدار سودی که انتظار داشت به او می پردازد، ضمن این که حمایت معنوی خود را اعلام می دارد و برای آن کشاورز دعا می کند و با ذکر حدیثی از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکری و معنوی خود قرار می دهد.
بدین سان پیشوایان معصوم(ع) در سیره رفتاری و عملی خود به مسؤولان و افراد جامعه می آموزند که چگونه به مردم آسیب دیده کمک کنند.
بیدارسازی وجدان ها
آموزه های الهی نشان می دهد که انسان هرچند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون، هرگز دچار فراموشی حقایق نمی شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او می توان او را نجات داد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و لئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ الله؛(27) اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین می گویند خدا.»
این روش را در سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می بینیم، روشی که در آن از مخاطبشان می خواهند که خود را در موقعیت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه می جوید و چه می خواهد.
مردی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: ای زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده اند و سرگردانم نموده اند. امام فرمود: ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده که کشتی بشکند و کشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشی؟ گفت: آری. فرمود: آیا در چنین حالتی به چیزی که بتواند از آن گرفتاری نجاتت دهد، دلبسته بودی؟ گفت: آری. فرمود: آن چیز همان خداست که می تواند نجات دهد. آن جا که نجات دهنده ای نیست او فریادرس است.»(28)
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه53، ص584 .
2. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص406 .
3. تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج2، ص215 .
4. وسایل الشیعه، حرّعاملی، ج9، ص447 .
5. بحارالانوار، مجلسی، ج43، ص333-332 .
6. نهج البلاغه، نامه 53، ص569 .
7. مأخذ قبل، ج75، ص334 .
8. سوره مائده، آیه 2 .
9. منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ص534 .
10. سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج2، ص23 .
11. بحارالانوار، ج74، ص231 .
12. الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص149 .
13. همان، ص62 .
14. سوره فرقان، آیه 63 .
15. طبقات الکبری، ابن سعد، ترجمه محمد مهدوی دامغانی، ج1، ص301 .
16. سوره آل عمران، آیه 134 .
17. الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص146 .
18. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج2، ص122 .
19. اصول کافی، ج9، ص94 .
20. سوره اعراف، آیه 68 .
21. نهج البلاغه، نامه 73، ص616 .
22. نهج البلاغه، نامه 31، ص534 .
23. همان، کلمات قصار، ش333، ص708 .
24. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج6، ص330 .
25. مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ص21 .
26. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج15، ص16 .
27. سوره عنکبوت، آیه 61 .
28. بحارالانوار، ج3، ص41 .