چکیده :
واقعیت این است که همه دستورات اسلام و سایر ادیان آسمانى و تلاش و کوشش طاقت فرساى انبیا و اولیاى حضرت حق این بوده است که اى مردم! رعایت عدالت و حقیقت را بکنید تا هم مورد لطف و مرحمت و برکت خداوند متعال واقع شوید و هم در سایه دیگر خواهى و محبت و عدم تجاوز و ستم و اجراى عدالت، زندگى سالم و کامل داشته باشید: اصلا فلسفه حضور پیامبران و ارسال ادیان آسمانى توسط حضرت حق براى مردم همین سعادت دنیا و آخرت آنها بوده است.به عنوان نمونه خداوند متعال در آیه ۲۵ سوره جدید مى فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره، و رسله بالغیب ان الله قوى عزیز»: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه را) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند (و هر کس به حق خود برسد) و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى کند. بدون آن که او را ببینند (و بدانید که) خداوند قوى و شکست ناپذیر است.
متن مقاله :
ایمان و رابطه آن با نزول برکات در قرآن
واقعیت این است که همه دستورات اسلام و سایر ادیان آسمانى و تلاش و کوشش طاقت فرساى انبیا و اولیاى حضرت حق این بوده است که اى مردم! رعایت عدالت و حقیقت را بکنید تا هم مورد لطف و مرحمت و برکت خداوند متعال واقع شوید و هم در سایه دیگر خواهى و محبت و عدم تجاوز و ستم و اجراى عدالت، زندگى سالم و کامل داشته باشید: اصلا فلسفه حضور پیامبران و ارسال ادیان آسمانى توسط حضرت حق براى مردم همین سعادت دنیا و آخرت آنها بوده است.به عنوان نمونه خداوند متعال در آیه ۲۵ سوره جدید مى فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره، و رسله بالغیب ان الله قوى عزیز»: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه را) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند (و هر کس به حق خود برسد) و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى کند. بدون آن که او را ببینند (و بدانید که) خداوند قوى و شکست ناپذیر است.
در این آیه به وضوح دلیل رسالت انبیا و نزول کتب آسمانى مشخص شده است و برقرارى عدالت و قسط در جامعه انسانى که موجب نزول برکات است مدنظر مى باشد.پیشه کردن پرهیزگارى موجب نزول مضاعف برکات و رحمت هاى حضرت حق است. چنانچه در آیه ۲۸ همین سوره خداوند متعال فرموده اند:
«یا ایها الذین امنوا اتقوالله و امنوا برسوله یوتکم کفلین من رحمه و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفرلکم و الله غفور رحیم»: اى کسانى که ایمان آورده اید! تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن (راه حق و باطل را ببینید و از گمراهى نجات یابید و به) راه (راست) بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است.
حضرت هود هم به قوم خود در این باره مى فرمود: و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الى قونکم و لا تتولوا مجرمین: اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید. سپس (با ایمان و عمل صالح و توبه و انابه) به سوى او بازگردید تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستید و نیرویى به نیرویتان بیفزاید و با بدکارى و عصیان رو از خداوند برنتابید (سوره هود – آیه ۵۲)
در تفسیر نمونه درباره آیه ۹۶ سوره اعراف آمده است: درآیات گذشته سرگذشته اقوامى همچون قوم هود و صالح و شعیب و نوح و لوط به طور اجمال مورد بحث قرار گرفت. گرچه خود آن آیات به اندازه کافى براى بیان نتایج عبرت انگیز این سرگذشت ها کافى بود، ولى در آیات مورد بحث به صورت گویاتر، نتیجه گیرى کرده و مى گوید: اگر مردمى که در این آبادى ها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند، به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد، ایمان مى آوردند و در پرتو آن تقوا و پرهیزگارى پیشه مى کردند، نه فقط مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى شدند، بلکه درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم. ولى متاسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود را رها ساختند و پیامبران خدا را تکذیب کردند و برنامه هاى اصلاحى آنها را زیر پا گذاشتند. ما هم به جرم اعمالشان آنها را کیفر دادیم.
در اینجا به چند موضوع باید توجه کرد:
۱- این که منظور از «برکات» زمین و آسمان چیست در میان مفسران گفت وگو است: بعضى آن را به نزول باران و روییدن گیاهان تفسیر کرده اند و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى، ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى، برکات مادى بوده باشد، اما با توجه به آیات گذشته تفسیر اول از همه مناسب تر است، زیرا در آیات گذشته که مجازات هاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح مى داد، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان و طغیان چشمه ها از زمین (همانند توفان نوح) و گاهى اشاره به صاعقه ها و صخره هاى آسمانى، و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى شده بود.
در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازات ها واکنش اعمال خود آنها بود وگرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى این که عذاب از آسمان و زمین فرا رسد، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند.
در ۲- «برکات» جمع «برکت» است و همانطور که سابقا گفتیم این کلمه در اصل به معنى «ثبات» و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى و نابود و بى اثر مى شوند.
قابل توجه این که ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد که آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود. فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر «مسابقه تسلیحاتى» و ساختن سلاح هاى نابودکننده صرف مى گردد، اینها مواهبى است فاقد هرگونه برکت، بزودى از میان مى روند و نه تنها نتیجه اى نخواهند داشت، بلکه ویرانى هم به بار مى آورند. ولى اگر جوامع انسانى ایمان و تقوا داشته باشند این مواهب الهى به شکل دیگرى در میان آنها درمى آید و طبعا آثار آن باقى و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات:
۳- در آیه فوق کلمه «اخذ» که به معنى گرفتن است در مفهوم مجازات و کیفر دادن به کار رفته، و این در حقیقت به خاطر آن است که معمولا کسى را که مى خواهند مجازات کنند نخست مى گیرند و او را با وسایلى مى بندند که هیچگونه قدرت فرار نداشته باشد. سپس او را کیفر مى دهند.
۴- گرچه آیه شریفه مورد بحث، ناظر به وضع اقوام پیشین است. ولى مسلما مفهوم آن یک مفهوم وسیع و مردمى و دائمى است و انحصار به هیچ قوم و ملتى ندارد و این یک سنت الهى است که افراد بى ایمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واکنش ها در همین زندگى دنیاى خود خواهند شد.گاهى بلاهاى آسمان و زمین بر سر آنها مى بارد و گاهى آتش جنگ هاى جهانى یا منطقه اى، سرمایه هاى آنها را نیز در کام خود فرو مى گیرد و گاهى ناامنى هاى جسمانى و روانى آنها را تحت فشار قرار مى دهد و به تعبیر قرآن، این وابسته به «کسب و اکتساب» و اعمالى است که خود انسان انجام مى دهد، فیض خدا محدود و ممنوع نیست، همانطور که مجازات او اختصاص به قوم و ملیت معینى ندارد!
چرا ملل فاقد ایمان زندگى مرفه دارند؟
از آنچه در بالا گفتیم پاسخ یک سوال که زیاد مورد بحث و گفت وگو است روشن مى گردد و آن این که اگر ایمان و تقوا موجب نزول انواع برکات الهى است و نقطه مقابل آن باعث سلب برکات است، چرا مشاهده مى کنیم ملتهاى بى ایمانى را که غرق ناز و نعمتند در حالى که جمعى از افراد با ایمان به سختى روزگار مى گذرانند؟
پاسخ این سوال با توجه دو نکته روشن مى شود:
۱- اینکه تصور مى شود ملت هاى فاقد ایمان و پرهیزگارى غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگى است که از اشتباه دیگرى یعنى ثروت را دلیل بر خوشبختى گرفتن سرچشمه مى گیرد.معمولا مردم این طور فکر مى کنند که هر ملتى صنایعش پیشرفته تر و ثروتش بیشتر باشد خوشبخت تر است در حالى که اگر به درون این جوامع بنگریم و دردهاى جانکاهى که روح و جسم آنها را در هم مى کوبد، از نزدیک ببینیم، قبول خواهیم کرد که آنها با مشکلات زیادى دست به گریبانند، بگذریم از این که همان پیشرفت نسبى، نتیجه به کار بستن اصولى همانند کوشش و تلاش و نظم و حس مسوولیت است که در متن تعلیمات انبیا قرار دارد.
۲- اما اینکه گفته مى شود چرا جوامعى که داراى ایمان و پرهیزگارى هستند عقب مانده اند اگر منظور از ایمان و پرهیزگارى، تنها ادعاى اسلام و ادعاى پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیا بوده اند قبول داریم، چنین افرادى عقب مانده اند. ولى مى دانیم حقیقت ایمان و پرهیزگارى چیزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نیست، و این امرى است که با ادعا تامین نمى گردد.
با نهایت تاسف امروز اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیارى از جوامع اسلامى متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع چهره مسلمانان راستین نیست.اسلام دعوت به پاکى و درستکارى و امانت و تلاش و کوشش مى کند، کجاست آن امانت و تلاش؟ اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بیدارى مى کند، کجاست آن علم و آگاهى سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صنوف و فداکارى مى کند. آیا به راستى این اصل به طور کامل در جوامع اسلامى امروز حکمفرماست و با این حال عقب مانده اند؟ بنابراین باید اعتراف کرد اسلام چیزى است و مسلمانى ما چیز دیگر!!
نویسنده:حبیب ترکاشوند